روش های نوین تدریس ریاضی (رابطه معلم و شاگرد ) ارسالی از آقای رستمی دبیر ریاضی
پیشنهاد ویژه ایران مدرس: چگونه در تدریس خصوصی ریاضی موفق باشیم و شاگردهای زیادی جذب کنیم؟
تدریس، یک نوع ارتباط میان معلم و شاگرد است و ارتباط شرط لازم تدریس در فرآیند آموزش است. هیچگونه یادگیری یا تغییر در فرآیند تدریس صورت نخواهد گرفت مگر اینکه معلم با فراگیرانش ارتباط مؤثر برقرار کند و بداند که در صورت رعایت نکردن این نکات، ارتباط موفقی برقرار نخواهد شد و در نتیجه او شاگردانش را بدون احساس و کمتوجه خواهد خواند و شاگردانش تدریس او را غیرمفید به حساب خواهند آورد.
معلم باید موانع ارتباط را بشناسد. او باید بداند که رفتار ارتباطی ممکن است به مرور زمان جنبه عادت به خود بگیرد و زمانی که رفتار ارتباطی به صورت عادت درآید، تأثیر و نفوذ خود را از دست خواهد داد.
نیز باید بداند که هرچه با عوامل و فرآیند ارتباط آشنایی و بر آنها تسلط داشته باشد معلم موفقتری خواهد بود چون معلم در پرتو هنر ارتباط، شاگرد را درک میکند، نقاط ضعف و قوت او را به دست میآورد، از زیر و بم روحی او آگاهی مییابد و براساس همین دریافتها با او ارتباط برقرار میکند و چون قوت و ضعف را دریافته به خوبی و آسانی میتواند او را جذب و شیفته کند.
ناگفته نماند که در مواردی ارتباط دو نفر با یکدیگر ارتباط بسیار سطحی است ولی گاهی ارتباطی که میان دو نفر برقرار میشود عمیق است یعنی طرفین با همه وجود و صمیمانه با یکدیگر پیوند پیدا میکنند و هدف از ایجاد ارتباط میان شاگرد و معلم، برقراری پیوند و ارتباط عمیق است.
برای مشاهده لیست مدرسین و اساتید فعال در زمینه آموزش و تدریس خصوصی ریاضی بر روی لینک زیر کلیک کنید: تدریس خصوصی ریاضی
تأثیر علم معلم ریاضی در فرآیند تدریس
معلم ریاضی هر اندازه از نظر علمی قوی تلقی شود ولی دارای رفتار انسانی مطلوب نباشد، موردقبول شاگردان واقع نخواهد شد. شخصیت متعادل، همراه با تسلط علمی معلم، او را از نظر شاگردانش باارزش و اعتبار میکند. تسلط بر محتوا و موضوع درس و اخلاق معلم ریاضی، از مهمترین ویژگیهای اوست.
پیشنهاد می کنیم مقاله چگونه ریاضی تدریس کنیم؟ (10 نکته برای تدریس موفق ریاضی) را هم مطالعه کنید.
روابط میان معلم و شاگردان
در این مبحث، ابتدا به بررسی ویژگیهای شخصیتی معلمان و سپس به تأثیر و نقش رفتار آنان در فرآیند تدریس میپردازیم. در روند این بررسی، ما بیشتر به تحلیل نوع نگرش روابط معلم نسبت به شاگردان میپردازیم و آنان را به دو گروه شاگردنگر و درسنگر تقسیم میکنیم.
1-معلمان شاگردنگر. این گروه از معلمان، شاگردان را هسته مرکزی فعالیت خود قرار میدهند و آنها را محور اصلی فعالیتهای آموزشی میدانند. آنان فعالیت و رشد همه جانبه شاگردان را در نظر میگیرند و مواد درسی و انتقال دانش را برای پرورش آنها به کار میبرند.
این گروه بهطور کلی، به پرورش استعداد شاگردان شوق فراوان دارند. اینان از میان علوم، بیشتر به علوم انسانی مخصوصاً روانشناسی توجه دارند.
2-معلمان درسنگر. معلمان درسنگر، بیشتر به درس اهمیت میدهند تا پرورش شاگردان؛ تمامی کوشش آنها بر این است که به هر طریقی که شده درس را به شاگردان انتقال دهند. گروه درسنگر، به شاگردان و تفاوتهای فردی آنان توجه ندارند یا آن را چندان مهم تلقی نمیکنند.
به نظر این گروه، شاگردان موظفند که درس را بهطور کامل یاد بگیرند و به معلم پس بدهند. به اعتقاد افراد این گروه، حقایق علمی شاگردان را برای زندگی اجتماعی آماده میکند. به همین دلیل کسب دانش در درجه نخست اهمیت قرار دارد. این معلمان به علوم و فنون رغبت فراوان دارند.
گروه درسنگر را میتوان به دو گروه کوچکتر یعنی درسنگر علمی و درسنگر فلسفی تقسیم کرد. گروه درسنگر علمی بیشتر به رشتههای علمی علاقمند هستند و میکوشند تا از این نظر دانش خود را روزبهروز گسترش دهند.
با آنکه مطالب درسی آنها گیرایی درسهای فلسفی و اجتماعی را ندارد، ولی به سبب اطلاعات وسیعی که در رشتههای علمی دارند، میتوانند شاگردان را به سوی خود جلب کنند.
تأثیری که معلمان درسنگر علمی در شاگردان میگذارند، ناشی از شخصیت آنان نیست، بلکه زاده وسعت اطلاعات آنهاست. چنین تأثیری معمولاً تأثیر تعلیمی است نه تربیتی، ولی با این وصف آنها بهطور غیرمستقیم در شاگردان تأثیر تربیتی هم میگذارند؛ اگرچه علاقه این گروه از معلمان بیشتر به رشتههای علمی و مواد درسی است تا شاگردان، ولی دلبستگی آنها به علم باعث میشود که گاهی شاگردان با علاقه فراوان در کلاس درسشان حاضر شوند.
این گروه از معلمان اگر به نیاز و علاقه شاگردان توجه کنند و با آنها ارتباط مطلوب و پراز مهر و محبتی را برقرار کنند، میتوانند معلمان خوب و مفیدی باشند و تأثیر مثبتی در شاگردان بگذارند.
مطالعه مقاله چگونه معلم و دبیر ریاضی موفقی باشیم؟ هم می تواند مفید باشد.
تأثیر شخصیت و رفتار معلم ریاضی در فرآیند تدریس
اساسیترین عامل برای ایجاد موقعیت مطلوب در تحقق هدفهای آموزش ریاضی، معلم است. اوست که میتواند حتی نقص کتابهای درسی و کمبود امکانات آموزشی را جبران کند یا برعکس، بهترین موقعیت و موضوع تدریس را با ناتوانی در ایجاد ارتباط عاطفی مطلوب، به محیط غیرفعال و و غیرجذاب تبدیل کند. درفرآیند تدریس، تنها تجارب و دیدگاههای علمی معلم نیست که مؤثر واقع میشود، بلکه کل شخصیت اوست که در ایجاد یادگیری و تغییر و تحول شاگرد تأثیر میگذارد.
در فرآیند تدریس، رفتار و کردار معلم از اهمیت خاصی برخوردار است. برای شاگردان، عمل و رفتار معلم معیار مناسبی برای ارزشیابی مطلب، گفتهها، وصایا و رهنمودهای او است. بنابراین، معلم باید در رفتار و اعمالش آن قدر بزرگوار باشد که نمونه و الگوی شاگردانش قرار گیرد.
معلم ریاضی در رابطه با شاگردانش نباید این حق را به خودش بدهد که شاگرد را به دلیل اینکه یک نسل از او دیرتر به دنیا آمده است، یا چند سال از او کوچکتر است، پذیرنده همه حرفهایش بداند. معلم باید هنگام تدریس به تمامی شاگردانش توجه کند. اغلب شاگردان مخصوصاً در دوره راهنمایی و سالهای اول دبیرستان، با توجه به اقتضای سنی خود به توجه بیشتر معلم نیاز دارند و دوست دارند که به اظهار نظرهای آنان توجه شود و طرف مشورت قرار گیرند. اگر معلم به این مسأله اساسی توجه نکند و شاگردانش را در تصمیمگیریها دخالت ندهد یا همیشه از تعداد خاصی نظرخواهی کند، شاگردانش برای جلب توجه او و اثبات وجود خود، دست به کارهایی خواهند زد که نظم کلاس در هم بریزد و تدریس دچار شکست شود. معلم نباید در برخورد با شاگردان عدالت را فراموش کند. او نباید میان شاگردان تفاوت و تمایز قائل شود. اگر شاگردان احساس کنند که معلم میان آنها تبعیض قائل شده است، به او توجه و اعتماد نخواهند کرد.
نگاه محبت آمیز معلم، همانند صدایش باید به طور یکسان شامل حال تمامی شاگردان شود؛ زیرا رفتارهای معلم برای شاگردان قابل تعبیر و تفسیر است. معلم ریاضی باید با لحن مهربان و صمیمی صحبت کند و از تکیه کلامهای بیمورد اجتناب ورزند، آهسته صحبت نکند و به گونهای صحبت کند که شاگردان به راحتی صدای او را بشنوند.
معلمان ریاضی بیشتر از نوع معلمان درس نگر علمی هستند. آنان معمولاً سختگیر و بیمهر و محبت هستند. معلمان ریاضی فکر میکنند که اگر خشن نباشند، اگر خشک و جدی نباشند، دانشآموزان درس ریاضی را نخواهند خواند و چیزی از ریاضی یاد نخواهند گرفت! بسیاری از زمانهایی که دانشآموزان نسبت به تدریس یک معلم ریاضی اعتراض دارند، مسأله ربطی به تدریس معلم ندارند بلکه مشکل به نوع رفتار معلم برمیگردد که شاگردان دل خوشی از آن ندارند!
هنر محبت و مهرورزی
از جمله دلایلی که موسی بن عمران را به مقامهای موسویه و درجات عالیه رساند و او را در دایره محبت الهی قرارداد، سجدههای فروتنانهاش در پیشگاه حق و مهرورزیاش نسبت به خلق بود. خدا به او فرمود: روزگاری که به شغل شبانی و چرانیدن گوسپندان اشتغال داشتی، برهای از میان گله گریخت، تو به دنبال او روان شدی، به اندازهای آن بره تو را به دنبال خود دوانید که خسته شدی ولی در نهایت به او رسیدی و او را بغل گرفته، نوازش کردی و به گله باز گردانیدی و بر او خشم نگرفتی و به وی تندی ننمودی، کسی که با حیوان رمیدهای اینگونه برخورد کند، لایق و شایسته معلمی و هدایتگری نسبت به انسانهاست. از این جهت به مقام نبوت و رسالت برگزیده شدی.
محبت و مهرورزی محصول و میوه شیرین و پرفایده معرفت و آگاهی است، معرفتی که ابزارش حواس ظاهری و باطنی است و همچون آب، چشمه شیرینی است که در کشتزار وجود به آبیاری برمیخیزد و دانههای استعدادهای شگرف خدادادی را به فعلیت میرساند و از وجود انسان منبعی از ایمان و اخلاق و کرامت و وقار و ادب میسازد و وی را تبدیل به روضه رضوان و ملکوتی میکند.
در میان شاگردان فردی پیدا نمیشود که نسبت به مهر و محبت معلمان خشنود نباشد، بلکه تمامی شاگردان بسیار علاقهمند هستند که مورد مهر و محبت معلمان قرار گیرند. معلمان اگر رفتار توأم با محبت و مهر را در کلاس پیش بگیرند، شاگردان با علاقه فراوان در سرکلاسشان حاضر خواهند شد.
با یک تجزیه و تحلیل میتوان ادعا کرد که سهم مهمی از پیدایش علوم و اکتشافات و اختراعات، با ارتباطات انسانی ارتباط دارد.
اگر مخترعی به اختراعی دست می یابد و اگر کوه بیستونی شکافته میشود و اگر قارهای کشف میشود درست است که عوامل متعددی دخالت دارند ولی نمیتوان محبت کردنها و تشویق و ترغیب نمودنها را نادیده بگیریم. درست است که بسیاری از دانشآموزان با تلاش و کوشش خود را به سطح عالی از تحصیل میرسند، ولی این اشتباه است که موفقیتها را تنها مرهون تلاشها و کوششهای مداوم آنان بدانیم بلکه تأیید کردنها و محبت نمودنها هم خود سهم بسزایی در پیشرفت و تکامل اینگونه دانشآموزان داشته است. و چه زیبا ارد بزرگ گفته است که در پشت هر سرفرازی بزرگی ، نگاه و سخن مهر آمیز و دلگرم کننده ی نهفته است .
نتیجه گیری
ما معلمان ریاضی فقط به روشهای تدریس ریاضی فکر میکنیم اما نصف تدریس ریاضی محبت است. معلمهایی بیشتر موفق هستند که در کلاس به دانش آموزش به چشم دوستان کوچک خود نگاه میکنند و آنها را از صمیم قلب دوست دارند! شاید بیشتر معلمان فکر میکنند که فقط معلمان مقاطع ابتدایی باید در کلاس درس با محبت با دانشآموزان رفتار کنند. زیرا دانشآموزان از نظر سنی کوچک هستند و معلمی را که به آنها محبت کند، دوست دارند و به خاطر آن معلم به مدرسه میآیند و درس میخوانند. اما واقعیت این است که دانشآموزان مقاطع دیگر هم در سایه محبت معلمان بهتر درست میخوانند. تشویق و محبت همانند نیروی محرکهای دانشآموزان را به حرکت در میآورند.
ما اغلب فراموش میکنیم که بیشتر دانشآموزان برای معلمانی که به آنها محبت میکنند و به سادگی از اشتباههای آنان میگذرند، هرکاری میکنند. در بیشتر موارد، دانشآموزان حاضرند هر کاری را بکنند تا تأیید چنین معلمانی را به دست آورند.
معلمان ریاضی باید علاقه و محبت خود رابه صورت کلامی و هم از طریق ابزارهای غیرکلامی همچون توجه تمام و کمال به دانشآموزان، حفظ و تداوم ارتباط چشمی با تمامی دانشآموزان و لبخند زدن نشان دهند.
کاری که یک لبخند ساده انجام میدهد، از تندی و تیزی ساخته نیست و معروف است که با محبت خارها گل میشود. یعنی سختیها و دشواریها، با یک تبسم و یک لبخند ملیح به آسانی از بین میرود قدرت و نفوذ یک لبخند بر قلبها، بیشتر از متههای حفاری بر دیوارهاست. در پس هر لبخند، احساس رضایت، محبت، همدلی و همدردی وجود دارد.اگر به یک دانشآموز بگویید کودن است و از عهده یادگیری ریاضی برنمیآید و تمام تمرینهایش را غلط انجام میدهد، هرگز علاقهای به ریاضی نشان نخواهد داد. چون شما ندانسته میل به پیشرفت و یادگیری ریاضی را در او کشتهاید. اما چنانچه برعکس رفتار کنید و با تشویق دانشآموزان وانمود کنید که برطرف کردن اشکالات ریاضیشان آسان است. کاری میکنید که خواستهتان از دانشآموزان برایشان آسان جلوه کند و دانشآموز خود را در برابر یک غیرممکن نبیند، نتیجه فرق خواهد کرد.
شما میتوانید به آسان بودن کار تأکید کنید و در مقابل استعداد شاگردان را در انجام آن بستایید.
بگذارید شاگردان بفهمند که شما به توانایی آنان در یادگیری ریاضی ایمان دارید. اجازه دهید درک کنند شما به استعداد نهفته آنان پی بردهاید چون در آن صورت با کار و فعالیت به شما ثابت خواهند کرد که اشتباه نکردهاید و خورشید پیروزی دمیده است.
افراد وقتی جذب دیگران میشوند که با همه وجود احساس کنند که دیگران آنان را پذیرفتهاند، آنها را قبول دارند و برای آنها شخصیت قائل هستند اگر بخواهید دانشآموزان را با خود همراه کنید تا ریاضی را خوب یاد بگیرند بعد از این که به موضوع مورد تدریستان مسلط شدید، رعایت دو اصل زیر ضروری است:
اصل نخست آن است که صمیمانه و درنهایت اخلاص به شاگردان مهر بورزید. همیشه قبل از ورود به کلاس با خود بگویید من شاگردانم را دوست دارم. شاگردانم دوستان کوچکم هستند.
اصل دوم: همیشه لبخند بزنید و نتیجه آن را در کلاس ببینید؟
باب علم آدمیت با محبت باز شد
چهره سخت ریاضی با محبت ناز شد
علم، همراه ریاضی سخت و استدلال نیست
تخته و سیم اضافی با محبت ساز شد!
منبع: http://jamalabdy.blogfa.com
----------------------------------------------
مطالعه مقاله چگونه یک معلم خصوصی ریاضی خوب و پردرامد باشیم؟ هم می تواند مفید باشد.
ویژگی های تدریس موفق
استاد شهید مطهری در ارتباط با رموز آموزش می فرمایند:
« معلم هم درس بدهد وهم درس بگیرد. در مسائل اجتماعی ،اخلاقی وسیاسی روشنگر و آگاهی بخش باشد .مشگل گشای دانش آموزان ، دور اندیش ،آینده نگر و حسابگر باشد.در برابر فضل کمال همکاران ودانش آموزان متواضع وفروتن باشد. شیفته علم و دانش وکلاس باشد. بد زبان واهل غیبت نباشد. تقوای علمی وعملی را رعایت کند. آزاده خواه وعدالت خواه باشد.در کارش هدف مکتبی داشته با شد. مطالب را بطورجامع به دانش آموزان تفهیم کند.روحیه انتقاد گویی وانتقاد پذیری ایجاد کند. از طویل ،اجمال گویی بیجا وبیان جملات نامفهوم بپر هیزدو عبارات را متین،ساده ودلنشین بیان کند. »
ویژگی های تدریس موفق:
۱- طراحی برنامه ۹- داشتن غنای علمی
۲- شناخت موقعیت اجتماعی دانش آموزان ۱۰ -پرسشهای تدریجی متراکم
۳- حفظ شخصیت معلم ۱۱ -رعایت تعادل درحین سخن گفتن
۴ - تفهیم روش تدریس به دانش آموزان ۱۲-اهمیت دادن به نظم
۵- تهیه لوازم مورد نیاز آموزش ۱۳- گروه بندی کردن
۶ - مهم شمردن درس ۱۴- استفاده از نظرات زیرکانه دانش آموزان
۷- اشراف به تمام روشهای تدریس ۱۵- درس مهم است اما نه فقط درس
۸- پذیرفتن اینکه عالم محضر خداست و خدا همه جا ناظر کارهاست.
منبع: http://pajooriazirazan.blogfa.com
----------------------------------------------------
روش های تدریس ،فنون كلاسداري و بررسي نحوه تدريس موفق در کلاس
در اين نوشته، روشهاي كلاسداري را از ديدگاه برخي از معلمين موفق و يا شاگردان دبيرستاني مينگريم، لذا نمونه كارهاي موفق، با توجه به عوامل مختلف رفتاري، مورد بررسي قرار داده شده است. اين نمونهها از لا به لاي نظريات دانشآموزان دبيرستاني كه طبيعتاً سالها تجربه در شناخت انواع تدريسهاي موفق دارند، همچنين معلمين كه آموزش اين عزيزان را به عهده دارند و با استفاده از مجموعه مطالبي كه از ديدگاه روانشناسي انتخاب شده، همراه گرديده است.
به اميد آنكه از لا به لاي اين بحثها بتوانيم بهترين روش ايجاد انگيزه، يا نحوه ارتباط صحيح با دانشآموزان و يا روشهاي بالا بردن بهرهوري در كلاس و افزایش موفقیت دانش آموزان و معلمان را بيابيم.
هدف اصلي در تدريس
هميشه بايد در نظر داشته باشيم كه هدف اصلي در تدريس چيست؟
آيا فقط آموزش مبحث خاصي ميباشد، يا آنكه در ضمن آموزش بايد سعي كنيم، دانشآموز را به عنوان يك شهروند مؤثر و مفيد براي جامعه به بار آوريم.
يعني در نهايت روش درست زندگي كردن و انسان بودن را به او بياموزيم و از خود، خاطر خوبي در ذهن دانشآموزانمان به جا بگذاريم.
خاطرهاي از روز معلم:
ساليان تدريس در گذرند و خاطراتي در ما باقي ميگذارند، خاطراتي كه همواره بوي تازگي خود را زير غبار زمان از دست نميدهند. چه خوب است لذت داشتن چنين خاطراتي را با هم قسمت كنيم. مانند خاطرهاي كه بوي مهرباني آن را هنوز احساس ميكنم.
از راهروي طويلي كه به دفتر دبيرستان منتهي ميشد، گذشتم. مثل هر روز ازدحام روپوش سورمهايها، پچپچهاي خاص زنگ تفريح، هل دادن، خنديدن، خود شيرينيهاي برخي شاگردان را ميديدم ولي اين بار وارد جمع هيچ گروهي نشدم و دستهاي گچي خود را بر شانه هيچ كدام نزدم! تكه پرانيها و شليك خندهها اين بار رد و بدل نشد. نگراني خاصي به دلم چنگ ميزد. چهره مغرور يكي از بچههاي سوم رياضي جلوي نظرم ميآمد: مريم، دختري بلند قامت و سفيدرو با چشماني كه انگار در عمقشان اندوهي غريب خفته بود. به قول خودم سه سال بزرگش كرده بودم ولي امروز ديدم كه چقدر بايد بزرگتر از سنش باشد!
مادرش اول صبح گوشه دفتر منتظرم بود. صورتش را در چادري پوشانده بود. بوي آشناي فقر و نداري به همراه عطر دوستداشتني مادري مهربان همراه شده بود.
در حالي كه اشكي بر چهره چروكيدهاش ميغلتيد، گفت: خانم مبادا دخترم بفهمد پيش شما آمدم. مريم خيلي شما را دوست دارد و ميخواست هديهاي براي روز معلم به شما بدهد. امروز صبح از باغچه گل ياس چيدم كه بياورد ولي او نگران بود كه در مقابل ديگران شرمنده ميشود و...دستهاي زبر و زحمت كش آن مادر را بين دستهايم گرفتم. زن كه جرأت بيشتري يافته بود از شوهرش كه آجركشي ميكرده و الآن به علت ديسك كمر زمينگيري شده حرف زد. از پسرش كه دوره راهنمايي است و با آنكه انگشتش لاي دستگاه پرس رفته، ميگويد غصه نخور مادر بدتر از اينها زيادند، صحبت كرد. از خودش گفت كه ناچار است در خانههاي مردم كار كند و زندگي را بچرخاند.
در حالي كه آرامش ميكردم، از ثروتهاي بزرگي كه خداوند به او داده حرف زدم. اين كه ميتواند بچههاي به اين خوبي داشته باشد، اين كه با همه مشكلات يكديگر را دوست دارند و به هم كمك ميكنند و...
موقع خداحافظي انگار سبك شده بود. لبخند ميزد و دعا مي كرد ولي انگار غصههايش را در قلب من ريخته بود.
مريم فقط مغرورترين شاگردم نبود، او بسيار تيز و حساس بود. من بايد احتياط ميكردم، تا هيچ ردي از دلسوزي را در چشمهايم نبيند و شرمنده نشود. اگر شخصيتش در جمع همكلاسيها ميشكست، ديگر چيزي برايش نميماند كه من بتوانم معلمش باشم.
به دفتر دبيرستان رسيدم. مزه چاي تلخ با دلهره خاصي آغشته شده بود و صحبتهاي همكاران توأم با خزيدن عقربههاي زنگ تفريح ميشدند تا زمان رسيدن به زنگ دوم را بسازند. فكر كردم چه ساده ميشد اگر معملي فقط در گفتن معادلات شيمي، فرمولها، حل مسائل و... خلاصه ميشد. ولي مگر ممكن است! خدايا كمكم كن.
به در كلاس سوم رياضي رسيدم يادم افتاد اولين باري كه وارد كلاس شدم فكر كردم در كاملاً باز است، ولي وقتي پشت دستم به عنوان در زدن محكم به ديوار خورد تازه فهميدم كلاس بيدر است آن وقت همگي به جاي سلام خنديده بوديم اين خاطره لبخندي روي لبهايم نشاند روي تختهي كلاس با خط زيبايي شادباش روز معلم را نوشته بودند صداي قدمهاي مريم را از ته قلبم ميشنيدم كه آرامآرام، نزديكم ميشد دسته گل ياسي كه هيچ روباني اطرافش نبود را به سويم دراز كرد با خوشحالي گلها را بوئيدم گفتم از كجا دانستي كه من عاشق بوي اين گلها هستم، پاي تخته رفتم، انگار گچ و گلها با همكاري هم درس ميدادند.
آن روز كلاس درس شيمي پر از عطر گلهاي ياس بود. بهترين تشويقها بايد واقعي باشند و من واقعاً از گرفتن چنين هديهاي از چنين شخصيتي خوشحال بودم و شور شوق خود را نشان ميدادم.
هنگامي كه از كلاس سوم رياضي خارج ميشدم لحظهاي نگاهم به مريم خورد.
اولين باري بود كه ديدم چشمهايش ميخنديدند.
مطالعه مقاله موفق شدن در تدریس ریاضی و کسب درآمد بالا هم پیشنهاد می شود.
فصل اول مواردي كه ما معلين بايد به آن توجه كنيم:
استفاده از روشهاي فعال ياددهي مبتني بر IT:
معلمين گرامي بايد به شناسايي و ارتقاي مهارتهاي خود در كاربرد فناوريهاي نوين نظير ICT و IT در آموزش بپردازند. به اين ترتيب نه تنها ميتوانند از راهبردهاي گوناگون در آموزش استفاده كنند، بلكه امكان پاسخگويي به نيازها و تفاوتهاي فردي، ياد گيرنده را فراهم ميسازند و با استفاده از جذابيتهاي فناوريهاي در جهت ايجاد انگيزه، كلاس موفقتري را خواهند داشت و شور و نشاط بيشتري در كلاس ايجاد ميكنند.
شاگردان نيز در هنگام كار با ICT، اغلب در غالب گروهي مشاركت ميكنند و تجربهي اين گونه كارها به تقويت و رشد مهارتهاي فردي و اجتماعي، ميافزايد.
هر دانشآموز با هر ميزان از توانايي ميتواند از اين فناروي برخوردار باشد و از فرآيند يادگيري غنيتري برخوردار گردد. ما معلمين بايد سعي كنيم با ياري خداوند گنج دورني دانشآموزان و استعدادهاي نهفته آنها را نمايان كنيم. يعني يادگيري براي عمل كردن، يادگيري براي زندگي در كنار هم و با هم بودن را پرورش دهيم.
از ICT به عنوان ابزاري براي پشتيباني از اهداف تدريس بايد استفاده كنيم و دانشآموزان را به همكاري با يكديگر به هنگام كار با اين ابزار تشويق كنيم، تا ضمن دستيابي به يادگيري مستقل و فعال، تقويت كار مشاركتي را پرورش دهيم و باعث تقويت تواناييهاي دانش پژوهان در جمعآوري و پردازش اطلاعات و نوشتن گزارشها باشيم.
بررسي نحوه تدريس:
بهترين روش تدريس را چگونه ميتوان ارائه داد؟
اين سؤالي است كه تمامي همكاران به هنگام تدريس به آن ميانديشند. در گروهي از همكاران كم تجربه گاهي اين سؤال به همراه اضطرابي خاص ظاهر ميشود و اگر به نحوي اين اضطراب را به هنگام تدريس بروز دهيم يعني «اولين پله شكست».
دانشآموزان دبيرستاني معمولاً تجربه چندين ساله در شناخت كليه رفتارهاي معلمشان دارند و كوچكترين رفتار معلم را ناخودآگاه زير ذرهبين تجزيه و تحليل خود قرار ميدهند و شايد نتوانند آنچه حس ميكنند بيان كنند ولي به هر حال با نگاه يا رفتارشان به يكديگر يا به معلم گوشزد ميكنند. با دانشآموزان كه صحبت ميكردم اولين نكتهاي كه در كلاسداري مدنظر داشتند، اين بود كه معلم بايد بتواند تسلط كامل خود را بر موضوع و كلاس نشان دهد. همكاران نيز با بيان خود همين مطلب را ميرسانند. معلم بايد احاطه به كليه موارد بحث داشته باشد و قدرت ارائه آنها را نشان دهد. بسياري از همكاران جهت موفق بودن، لزوم داشتن طرح درس مناسب و فراگير، خواه به صورت مكتوب يا ذهني را قائل بودند. آنان معقتد بودند وجود طرح درس مناسب باعث تسلط كامل معلم بر موضوع مربوط ميشود تا بدون اتلاف وقت موارد درسي را به طور كامل پياده كند.
جلسه اول تدريس:
به عقيده تعداد زيادي از همكاران و دانشآموزان مهمترين جلسه در طول سال همان جلسه اول است.
اولين برخورد معلم با دانشآموز چگونه بايد باشد؟
عدهاي از معلمين موفق جهاني معتقدند اولين برخورد بايد به نحوي باشد كه دانشآموز حس كند در يك برنامهريزي كاملاً منظمي قرار گرفته است. كليه قوانين كلاس در طي سال، در همين جلسه بايد مشخص گردد. صحبتهاي مهمي از قبيل نحوه تدريس يا روش صحيح مطالعه يا نحوه برنامهريزي روزانه و همچنين اهميت انضباط در همين جلسه مطرح گردد. در مورد انتخاب نوع انضباط، اينكه از نوع انضباط مقتدرانه، بروني و مستبدانه، يا انضباط دموكراتيك، دورني با احساس مسئوليت و اينكه كداميك مؤثرترند. قضاوت و ارزيابي به عهده خود شماست. همچنين معلمين موفق دنيا در جلسه اول نسبت به استفاده كمتر از برنامههاي تلوزيوني تأكيد دارند. آنها ميگويند برنامههاي تلوزيوني باعث كاهش فعاليت بدني و عموماً اتلاف وقت بچهها ميشوند. كارشناسان نيز بحث مفصلي در اين مورد دارند كه بررسي و قضاوت آنها به عهده خود شماست.
اهميت ايجاد انگيزه در جلسه اول:
اگر معلم بتواند در جلسه اول اهميت فراگيري علم را به كلاس تزريق كند جلسات بعدي به مراتب بسيار بهتر و ارزندهتر ميشوند و كلاس از معلم محوري به سوي شاگرد محوري حركت كره و تبديل به كلاسي پويا و ارزنده ميگردد.
در مورد علم و اهميت آن از بيانات لطيف حضرت علي (ع) ميتوانيم سود ببريم آنجا كه در ستايش دانش ميفرمايند: هر ظرفي تنگ ميگردد (پر ميشود) به آنچه درون آن ميگذارند مگر علم و دانش (سينه دل) كه چون علم در آن راه يافت فراخ ميگردد و گنجايش دارد براي پذيرفتن علم ديگر، اين دلها ظرفهاي علوم و اسرارند و بهترين آن دلها، نگهدارندهترين آنهاست (كه سپرده شده را خوب نگهدارد و به يايد دارد) پس هوشيار باش و از من نگاهدار و به ياد داشته باش آنچه به تو ميگويم: اي كميل: علم بهتر از مال است. زيرا علم ترا از گرفتاريهاي دنيا و آخرت نگاه دارد و تو مال را از تباه شدن نگاه ميداري، مال را بخشيدن كم ميگرداند ولي علم در اثر بخشيدن و ياد دادن به ديگران فزوني مييابد.
دو خورنده هستند كه سير نميشوند، خواهان علم كه هر چه بر او كشف و هويدا شود باز مجهول ديگري را ميخواهد معلوم كند و خواهان دنيا كه آنچه از كالاي دنيا بيابد باز ميخواهد كالاي ديگري به دست آورد.
نحوه شروع تدريس:
شاگردان معمولاً دوست دارند معلم قبل از شروع درس جديد، خلاصهاي از مطالب گذشته را اشاره كند و معتقدند اين كار باعث ايجاد آرامش در فراگيري مطالب جديد ميگردد. عموماً خود همكاران نيز به اين مورد آگاهند و به لزوم انجام اين كار معتقدند. هر چند اين اشاره بسيار كوتاه و گذرا باشد، ولي اين احساس اطمينان روحي را كه مطالب قبلي تماماً مرور و وارد ذهن ما شده و اكنون آماده پذيرش جديد هستيم، را ميدهد. و اين خيلي فرق ميكند با معلمي كه به نظر دانشآموزان از يك نقطه گنگ شروع به حركت ميكند. در اين موارد بسياري از بچهها چون اطمينان به دانستن مطالب سابق ندارند و در ذهن خود اتصال مطالب جديد به قديم را نمييابند، لذا بيشتر به گذر وقت ميانديشند، تا آنچه معلم بيان ميكند.
روش موفق تدريس از ديدگاه دانشآموزان
اكثريت دانشآموزان، كلاس معلم محوري را كه در آن سخنران مطلق معلم باشد قبول ندارند. ناسازگاري در چنين كلاسهايي به صور مختلفي بروز ميكند كه بعداً روي آن، صحبت خواهيم كرد.
در صحبتهاي زيادي كه با شاگردان پايههاي مختلف داشتهام اكثريت آنان روي حل تمرين اضافي تأكيد دارند. ميگويند اگر معلم مطالب گفته شده را به صورت تمرين يا سؤال اضافي به ما بدهد، تا ما نيز چند لحظهاي كه او سكوت كرده، بتوانيم روي گفتههاي وي فكر كنيم و خود را بيازمائيم كه تا چه حد مطالب را فرا گرفتهايم، آنگاه با آرامش بيشتري ديگر مطالب را پيگري ميكنيم. بچهها اغلب معتقدند درس بايد توأم با مثالهاي دلنشين و مسائل روزمره باشد، بيان قصهوار مطالب ميتواند در كلاس ايجاد علاقه به گوش دادن كند. بيان قصهوار همان موردي است كه قرآن در بسياري مواقع جهت جذابيت و مؤثر بودن آموزش خاصي استفاه نموده است. در غير اين صورت كلاس خشك و خستهكننده ميشود. من هم گاهي براي بيان مطلبي آن را در قالب داستاني ارائه ميدهم و عملاً ميبينم دقت بچهها بيشتر ميشود و مطالب را بهتر ياد ميگيرند.
نحوه فعال نگاهداشتن كلاس توسط معلم:
چگونه ميتوان كلاس پويا و پر تحرك داشت؟
جهت فعال نگهداري كلاس بايد مرتباً از بچهها كار كشيد. معلميني كه تمام مدت سخنران مطلق هستند معمولاً مواجه با كلاسي خوابآلود و بيتحرك ميشوند. خيلي ساده ميتوان جلوي اين كار را گرفت همانطوري كه از زبان خود بچهها شنيديم بايد آنها را وادار به فعاليت كرد با جملات سادهاي نظير: «خوب تا حال چه گفتيم»، «فكر ميكنيد بعد چه ميشود»، «كي ميتونه بگه»، «كي ميتونه سريعتر به جواب برسه»، «ميخواهم ببينم سرعت عمل كي بيشتره»، «تصور كنيد در اين شرايط هستيد چه ميكنيد» نظير اين پرسشها ميتواند باعث ايجاد كلاسي كاملاً فعال باشد چنين سؤالاتي با ايجاد حس كنجكاوي بچهها را وادار به تفكر بيشتر روي موضوع مينمايد به خصوص اگر محاسن مطالب يا كاربردهاي آنها در زندگي را بدانند در واقع ايجاد انگيزه براي فهم بهتر مطالب را كردهايم و اين باعث ميشود مطالب بهتر جا بيفتند و باور يادگيري و اعتماد به نفس و تسلط روي موارد درس داده شده ايجاد ميگردد. زيرا در اين موارد نتيجه آن چيزي نيست كه معلم بيان كرده باشد بلكه بچه تصور ميكند نتيجه همان چيزي است كه خود به آن رسيده است.
نكته مهم ديگر كه اكثريت نظريهها روي آن تأكيد داشتند، عدم تكرار بيش از حد مطلب است معلميني كه مطلب سادهاي را بارها تكرار ميكنند، باعث خستگي و بيحوصلگي كلاس ميگردند. روانشناسان معتقدند بيشترين گيرايي در يك سخنراني حدود بيست دقيقه اول ميباشد و معلميني كه تا ثانيههاي آخر كلاس موارد بسيار بسيار مهم را ميگويند بهتر است به حد كشش طبيعي كلاس نيز توجه داشته باشند.
برخي همكاران نظريه جالبي در اين مورد دارند آنها ميگويند سعي ميكنيم وقت خود را طوري تنظيم كنيم كه فشار كاري در اوايل وقت شروع كلاس بيشتر از اواخر باشد و در دقايق آخر به بچهها وقت آزاد ميدهيم تا اگر اشكال يا سؤالي هنوز برايشان باقي مانده با خيال راحت آن را بپرسند يا اينكه بتوانند مطالب تدريس شده را مرور كنند.
علل لزوم پرسش درس از ديدگاه بچهها و معلمين
در مورد درس پرسي، معمولاً همكاران و شاگردان اتفاقنظر دارند كه اگر اين كار انجام نشود عملاً كارآيي كلاس پائين ميآيد. شاگردان ميگويند اگر بهترين معلم را هم داشته باشيم ولي مرتباً درس را از ما نخواهد كار يادگيري بسيار مشكلتر است. البته هدف اصلي معلمين علاوه بر اندازهگيري ميزان برآيند ياديگري كلاس و وادار ساختن بچهها به تلاش جهت استمرار امر يادگيري، آن است كه درس به صورت شفاهي و با بيان خود دانشآموزان نيز تكرار شود تا هيچگونه ابهامي باقي نماند. كلاً ايجاد سؤال باعث تحريك حس كنجكاوي و حركت بيشتر براي يافتن پاسخ ميشود. معلم ميتواند تمامي مطالب مهم جلسه قبل را به صورت سؤالهاي عمومي در كلاس مطرح كند، تا كليه مطالب مرور شوند و كلاس آمادهي پذيرش درس جديد گردد.
فصل دوم بررسي موارد تربيتي در امر تدريس
بررسي لحن اداي مطالب از ديدگاه بچهها و معلمين:
نكته مهمي كه مطرح است لحن صداي معلم است. در اين مورد كه معلم نبايد يكنواخت صبحت كند، تقريباً همه اتفاقنظر دارند. معلم بايد در ضمن صحبت با تغيير لحن صدا، بلندي يا كوتاهي صدا، ايجاد مكث و سكوت، از يكنواختي صدا پرهيز نمايد. نكته ديگر مسئله صداي بلند در تدريس ميباشد شاگردان معتقدند برخي معلمين كه عادت دارند خيلي بلند تدريس كنند، آرامش كلاس را به هم ميزنند و توجه ما را به درس كاهش ميدهند. ما بعد از كلاس عموماً دچار گيجي، سر درد، خرد شدن اعصاب، عدم فهم كافي، ناراحتي گوش ميشنويم. در اين باب روانشناسان جمله جالبي دارند آنها ميگويند «صداي بلند را ميشنويم ولي صداي آهسته را گوش مي دهيم».
نحوه انتقال مطالب از ديدگاه قرآن
در تكميل توضيحات قبلي، از بهترين كتاب يعني قرآن كمك ميگيريم. خدائي كه ما را ساخته خود به طبيعت ما آگاهتر است. پس چه بهتر كه ارزندهترين طريقه آموزش را از قرآن بياموزيم.
در قرآن بسياري از آموزشها در قالب قصه بيان شده كه اين خود، گرايش ذاتي انسانها را به داستان نشان ميدهد. قصههايي كه از جاي جاي آن، مطالب وافري جهت ارزشهاي متعالي انساني ميبينيم. در قرآن قبل از آنكه انجام كار را از انسان بخواهد، خود آن را انجام ميدهد. آنجا كه ميفرمايد:
«خدا و ملائكش بر پيامبر درود ميفرستند. پس اي كساني كه ايمان آوردهايد شما هم بر او درود بفرستيد».
معمولاً در لحن صحبت قرآن به دنبال خواستن اجراي امري، زمينهاي كه ايجاد رابطه عاطفي براي شنونده نيز بنمايد، زمينه ايجاد رابطه عاطفي و علاقه به گوش دادن و محبت كردن را ملاحظه مي كنيم: آيا خدا تو را يتمي نيافت كه در پناه خود جاي داد او از شر دشمنانت نگهدري كرد و ترا در بيابان مكه ره گم كره (حيران) يافت (در طفوليت كه حليمه دايهات آورد تا به جدّت عبدالمطلب سپارد در راه مكه گم شدي، حليمه و عبدالمطلب سخت پريشان شدند و خدا زود آنها را به تو راهنمايي كرد و باز ترا فقير (الي ا...) يافت و (به دولت نبوت) توانگر كرد (و نعمت رسالت عطا نمود) پس (به شكرانه آن) تو هم يتيم را هرگز ميازار و فقير و گداي سائل از درت بزجر مران (بلكه به احسان يا به زيان خوش برگردان).
مثال ديگر را با آيه بيست و يكم سوره بقره شروع ميكنيم آنجا كه ميفرمايد: «اي مردم بپرستيد پرورشدهنده خود را تا پارسا و منزه شويد. يعني در حين امر به انجام كار، ايجاد رابطه عاطفي با پرورنده خود را ميبينيم و به دنبال آن دليل انجام كار (بپرسيد تا پارسا و منزه شويد) آورده ميشود.
لذا در خيلي موارد ملاحظه ميكنيم در حين آموزش خاصي، محاسن يا علل انجام كار خواسته شده نيز، ذكر شده كه باعث ايجاد انگيزه در جهت انجام كار ميشود.
نحوه برخورد معلم با دانشآموز (بعد عاطفي)
در صحبتهاي بسياري كه با دانشآموزان داشتهام بيشترين اهميت آنان روي همين مورد بود. شايد اين موضوع تأييد كننده نقش مهم ايجاد علاقه در جلب توجه دانشآموزان به درس ميباشد. بحث روي نحوه برخورد و چگونگي اخلاقيات معلم بيشترين موردي بود كه دانشآموزان پايههاي مختلف به آن ميپرداختند. بچهها ميگويند ما نياز داريم كه به ما اعتماد به نفس داده شود و براي ما ارزش قائل شوند. تجربه نشان ميدهد معمولاً معلميني كه چند سال تدريس با يك كلاس خاصي را به عهده دارند، شناخت بيشتري روي بچهها پيدا كردهاند. اين معلمان معمولاً شاگردان را به نام صدا ميكنند و چون به خصوصيات بچهها آگاهند، پس موفقتر از حالتي هستند كه بخواهند به عنوان تازه وارد و غريبه وارد كلاس شوند، و با نگاه ناآشنا به چهرهها بنگرند، لذا اين خود نمايانگر اهميت شناخت روحيه دانشآموزان در فهماندن درس ميباشد.
بررسي بهترين روشهاي تشويق و تنبيه
يكي از روانشناسان ميگويد به هر كس اظهار اطمينان كنيد سعي خواهد كرد كه خود را لايق آن سازد. يادم ميآيد شاگرد بسيار ضعيفي را به محيط مدرسه جديدش آوردند در جلسه اول معرفي او را به عنوان شاگرد زرنگ نشان دادند، و پيرامون اين معرفي هم روحيه خودش و هم برخورد كلاس با وي تغيير كرد و بعد از مدتي اين شاگرد ناموفق سابق، تبديل به فرد موفقي شد و سعي كرد لايق وضعيت خوب پيش آمده باشد.
رئيس شركتي ميگفت: اداره كردن مردمان راحتتر است، اگر شما را محترم بشمارند و شما هم نسبت به استعداد و لياقت آنان ابراز قدرداني و اطمينانخاطر نمائيد. خلاصه اگر مايليد يكي از خصلتها را در وجود شخصي تقويت كنيد و استعداد او را به فعليت رسانيد طوري برخورد كنيد كه گويي اين خصلت بالفعل از صفات ارزنده و ملكات غالبه اوست. خود بچهها در بررسي روشهاي تشويق و تنبيه موفق معتقدند: معلمي كه روحيه آنها را درك كند، با صحبتهاي موردي با افراد كلاس و نشان دادن اهميت به شخصيت بچه و تقويت اعتماد به نفس، باعث ايجاد علاقه در آنها ميگردد. ميگويند در اين صورت با كوشش بيشتري سعي ميكنيم رضايت او را به دست آورده و لايق اعتماد وي باشيم لذا چنين معلمي بهترين تشويق را در مورد ما به كار بسته است. به قول فردوسي:
كسي كش ستايش نيايد به كار تو او را به گيتي به مردم مدار
در مورد بهترين روش تنبيه تعدادي از همكاران متأسفانه اعتقاد به برخورد تند در اولين جلسه دارند از قبيل پاره كردن دفتر، اخراج از كلاس، ايستادن كنار سطل آشغال، استفاده از خطكش و... گروهي از همكاران نيز به عنوان حربه آخر از چنين روشي استفاده ميكنند. مصداق حديثي كه ميفرمايد:
«در صورتي كه پيشنهاد ما مؤثر نيفتاد، البته بايد به زبان شمشير قضاوت كرد. عرب ميگويد آخرين وسيله معالجه داغ كردن است».
اكنون ببينيم نظر خود شاگردان در مورد بهترين روش تنبيه چيست:
بچهها ميگويند بهترين روش تنبيه كم توجهي معلم به ما ميباشد. وقتي تمرين نگاه ميكند با دفتر ما كاري ندارد، سر كلاس درس اصلاً نگاهي به ما نمياندازد. ورقه امتحاني ما را نميگيرد و براي درس پرسي صدايمان نميزند. در آن صورت عذابآورترين لحظات را ميگذرانيم. برخي ديگر ميگفتند بدترين نوع تنبيه معلم همان چهره ناراحت وي است كه گاهي توأم با جملاتي نظير اينها ميشود «از تو توقع نداشتم»، «خيلي بيشتر از اينها انتظار داشتم»، «نا اميدم كردي».
نحوه تشویق موفق از ديدگاه روانشناسان:
گروهي از روانشناسان معتقدند تمجيد بايد واقعي باشد و آگاهانه و دقيق به كار رود و فقط هنگامي كه بچه كار موفقيتآميزي انجام داده از آن استفاده كنيم.
در مورد تشويق كردن دانشآموزان بايد در نظر داشته باشيم كه تشويقهاي ما بايد صميمانه و صادقانه و واقعي باشد. چون انسان ذاتاً از تملق و چاپلوسي منزجر است، لذا بايد عادلانه از كوچكترين پيشرفت آنها تمجيد نمائيم زيرا بهترين طريق تغيير احوال و روحيه انسانها همين روش است.
با جملاتي نظير: «ترا جواني هوشمند و لايق كارهاي بزرگ يافتهام» يا «ميدانم كه آينده تو روشن است» ميتوانيم در دل دانشآموز نور اميدواري بتابانيم و بگذاريم اعتماد به نفس وجود وي را منقلب نمايد.
متأسفانه گروهي از معلمين كم تجربه معمولاً در برخورد با نقاط ضعف شاگردان به شدت عصباني ميشوند و شماتت، يعني راحتترين كار را انجام ميدهند نظير: «تو هيچي نميشي» «بياستعداد هيچي نفهم» «مهماني آمدي» و... با وي برخورد شديدي دارند و ناخودآگاه باعث فلج فكري بچه ميشوند. شايد در اين لحظات فراموش ميكنند، اگر معلمي عصبانيت خود را بروز دهد در واقع شكست خود را امضاء كرده است. يك معلم عصباني در واقع نشان ميدهد قدرت خودداري ندارم و از كوره در ميروم، من قدرت كنترل خود را ندارم در حالي كه قويترين مردمان آنانند كه خشم خود را فرونشانند لذا چنين معلمي در واقع به ضعف خود اعتراف كرده است.
نحوه تشويق و تنبيه و برخورد با زيردستان از ديدگاه نهجالبلاغه:
راجع به تشويق و تنبيه و نحوه بروز احساسات ميفرمايد: «علاوه بر اين بايد دانست كه افراط در مهرباني رعيت را مغرور ميكند و به كبر و نخوتش سوق ميدهد، تا درجهاي كه كار را به جاهاي باريك بكشاند «اي پسر حارث در عمليات كاركنان حكومت خود نيك بازرسي و دقت كن. آنكه با فداكاري انجام وظيفه مينمايد، بايد قولاً و عملاً تشويق شود. حتي كوچكترين اقدام ستودهاش را هم نبايد نايده انگاشت و در مقابل بدكاران نيز لازم است، مطابق مقررات اسلام، انتقامكشي و كيفرجويي». اي مالك مبادا كه در حكومت تو خادم و خائن يكسان باشند. زيرا خادمي كه در ازاي خدمت خود مزد و رحمت نبيند، دلسرد و بيقيد گردد و خائني كه جزاي خيانت خود را حد كمال نيابد، كردار زشت خويش را با جرأت بيشتري تكرار كند» «هرگز مگو من مأمورم و معذور، هرگز مگو كه به من دستور دادهاند و بايد كوركورانه اطاعت كنم، هرگز طمع مدار كه تو را كوركورانه اطاعت كنند» «هرگز به پشتيباني مقام سروري، خود را بر ديگران تحميل مكن» اگر چنين گويي و چنان كني آيينه قلبت زنگآلود و تاريك ميشود، «مالكا، انصاف و عدل سرلوحه برنامه حكومت است» «اگر چنين نكني و همگان را با نظر مساوي ننگري، بر بندگان خداي ظلم كردي و خداوند توانا را به دشمني خود برانگيختهاي» «مالكا هر قدر كه خود را قادر و فعال ميبيني بياد آر خداوند از تو فعالتر و قادرتر است» در خاتمه اين قسمت جمله منتخبي كه ميتواند مصداق راه حل اكثر مسائل انسانها باشد، را پيش ميكشيم، آنجا كه ميفرمايد:
«ياد خدا خاطر را روشن كند و چراغ خرد را برافروزد و اشتغال هوس و غضب را فرو نشاند»
نحوه برخورد با شاگردان ناسازگار:
مهمترين موردي كه معمولاً در اداره نظم و انضباط كلاس با آن مواجه هستيم همين مشكل نحوه برخورد با بچههاي ناسازگار است. برخي دبيران به عنوان اولين قدم در مواجه با اينان از روش بيرون كردن شاگرد استفاده ميكنند. در حالي كه معلم در لحظهاي كه شاگرد را بيرون ميفرستد در واقع اعلام ميكند كه من تحمل مبارزه با تو را ندارم يا به بيان كوتاهتر آنكه ميگويد «در مقابل تو من با زندهام». خود دانشآموزان كلاس نيز اين روش را نشانه ضعف معلم خود ميدانند آنها به طور ناخودآگاه، احساس دلسوزي براي چنين شاگردي كه در جمع تنبيه شده را دارند. كه باز اين به نفع معلم نيست. پس چه بايد كرد.
به قول شاعر:
به شيرين زباني و لطف و خوشي تواني كه پيلي به موئي كشي
معمولاً ملايمت و خوشزباني خيلي بيشتر از غضب و درشتي در خلق نافذ ميافتد به قولي قطرهاي عسل بيشتر از خرواري زهر مگس را جلب ميكند پس اگر ميخواهيد كسي را با خود هم عقيده كنيد به ملايمت سخن آغاز كنيد و بكوشيد طوري صحبت كنيد كه طرف مقابل را مكرر به بله، بله گفتن وادار كنيد و طوري حركت كنيد كه هرگز كلمه نه را به زبان نياورد، در اين صورت طرف مقابل را براي پذيرفتن رأي و پيشنهاد خود، حاضر و آماده كردهايم. بايد به صورت اشاره افكار خود را در طرف مقابل القاء كنيم و بگذاريم به ميل خود به نتايجي كه ما ميخواهيم برسد. در واقع ميگذاريم او فكر كند كه بر حسب تصور خودش رفتار كرده است.تعدادي از همكاران معتقدند كه با عوض كردن جاي شاگرد ناسازگار و قرار دادن وي در موقعيت بهتر ميتوانند موفق باشند.آنان معتقدند بعد از اين كار، بايد به نحوي در آنها حس مسئوليت ايجاد كنيم به همراه تلفين اين جمله: «ميدانم از عهده آن بر ميآيي» كمكش كنيم تا بتواند خود را در جمع كلاس مطرح كند اين نياز طبيعي خود را به نحو مطلوبتري ارضاء نمايد و مسئوليتهايي از قبيل رهبري يك گروه كوچك علمي، يا ساخت وسيله كمك آموزشي، يا نقد و بررسي يك فيلم آموزشي، تصحيح برخي تكاليف را به وي واگذار كنيم. معلم بايد اين باور را در آنها ايجاد كند كه زندگي امروز ما تصويري از زندگي آينده است اگر امروز خود را درست بسازيم فرداي ما نيز به شكل مطلوبي ساخته خواهد شد. بايد به شاگردان نوجوان خود توضيح دهيم كه براي ساختن امروز دشمناني وجود دارند كه بايد آنها را شناسايي كنيم و در واقع بستري براي آينده بهتر فراهم نمائيم. برخي كارها ميتوانند اثرات بدي در زندگي ما و بهرهوري آينده كشور داشته باشند. در اين باره بايد ديد دشمنان يك دانشآموز چه چيزهايي هستند و چگونه آينده وي را تباه ميكنند بايد با شناخت دشمنان امروز و نابودي آنها بگذاريم فردايي زيبا انتظار ما را بكشد.
فصل سوم «روشهاي جلب توجه دانشآموزان»
شناسايي عوامل تباهسازي آينده
با شناسايي عوامل تباهسازي آينده يعني دشمناني كه قبلاً صحبتش را داشتيم ميتوان در مبارزه با آنها موفق بود:
1) دانشآموزي كه در مقابل درس و معلم خود احساس تعهد نميكند و با همكلاسهايش ناسازگار است فرد مفيدي براي جامعه آينده نخواهد بود و آينده بدي در انتظار دارد.
2) كساني كه نسبت به انجام وظايف خود كوشش نميكنند در كار و شغل آينده خود نيز احساس مسئوليت نخواهند داشت.
3) اگر از دوره كودكي و نوجواني به مراقبت و نگهداري وسايل خود عادت نكنيم و نظم و انضباط نداشته باشيم در اداره زندگي هميشه مشكل خواهيم داشت و فردي ناتوان و بيعرضه خواهيم بود علاوه بر اين منظم بودن باعث صرفهجويي زيادي در وقت ما خواهد شد.
4) اگر از حالا با نشاط و روحيه شاد با دوستان خود بازي و تفريح نكنيم در آينده نيز فردي عبوس و غمگين خواهيم بود.
بررسي نقش روحيه معلم در امر كلاسداري:
روانشناسان ميگويند: اگر ميخواهيد محبوب باشيد همواره تبسم بر لب داشته باشيد. چيني ها مثلي دارند كه ميگويد:
«مردمي كه تبسم كردن نميداند، نبايد وارد دكاني شود» و جمله جالب ديگري در اين زمينه است كه ميگويد: «تبسم به هيچ كار نميآيد مگر وقتي عطا شود و سود آن در دادن آن است.»
دانشآموزان معمولاً معتقدند تحمل كلاسهايي با معلمين عبوس، بسيار خسته كننده و زجرآور است. نشاط توأم با لبخند معلم باعث جذابيت كلاس ميشود حضرت علي (ع) ميفرمايد:
«گشادهرويي و خوش خويي دام دوستي است و از دست دادن فرصت غم و اندوه ميآورد» «با خوش خويي و گشادهرويي ميتوان دامان مردم را به دست آرود با مردم چنان آميزش و رفتار كند كه اگر در آن حال مرديد بر جدايي شما بگريند و اگر زنده مانديد خواهان معاشرت با شما باشند»
پیشنهاد می کنیم مقاله تدریس موفق ریاضی و موفقیت در تدریس ریاضیات را هم بخوانید.
چگونه ميتوان روحيهاي شاد داشت:
روانشناسان ميگويند براي خوشحالي و خوشبخت بودن، ما به اوقات فراغت شاديبخش و شغل مورد علاقه نياز داريم ولي من به طور كلي معتقدم هر چه از امكانات موجود، بيشتر لذت ببريم به همان نسبت شادمانهتر زندگي خواهيم كرد. شادي زندگي، چيزي كه ما به دنبالش هستيم در دور و بر ماست، لذا دور و برمان را خوب و دقيق بايد بررسي كنيم. حضرت علي (ع) چقدر لطيف ميفرمايد: «اي انسان عظمت بايد در نگاهت باشد نه در چيزي كه به آن مينگري».
شادماني يا خوشحال زيستن، آن است كه انسان ظرفيت لذت بردن از مواهب زندگي را داشته باشد و بايد لذت خوب بودن و مهرباني كردن و يا تدريس در كلاس و... را قدر بشناسيم و گرامي بداريم آنگاه خواهيم ديد كه چگونه زندگي تلخ به كام ما شيرين خواهد شد. فكر كنيم آنچه داريم فعلاً همين وضعيت است پس چطور با آن بسازيم تا لذت بيشتري با گذر عمر به دست آوريم. در زندگي لذتهاي كوچكي هست كه اكثريت مردم از آن غافلند مانند كمك به همنوع، تغيير روحيه افسرده بچهها، داشتن خانواده صميمي، داشتن دوستان خوب و يكدل، نوازش بچهاي كوچك، گوش دادن به صداي باران، ديدن عظمت آسمان شب و... هنوز كسي نميداند شادي بعدي كي و كجا به وي روي ميآورد.
در حالي كه شادماني ممكن است امري پيچيده براي ما باشد حل مشكل نيز به همان اندازه پيچيده و دشوار است. شادي آن نيست كه در زندگي چه اتفاقي براي ما ميافتد شادي در آن است كه چگونه اتفاق فكر كنيم؟ با چه شيوهاي با آن روبرو شويم؟ شادي، استعداد و توانايي ماست براي آنكه از هر منفي يك مثبت بسازيم و شكستهاي زندگي را مبارزه به شمار آوريم، آرزو داشتن نسبت به اينكه، آنچه نداريم حتماً داشته باشيم، لذت بردن از آنچه كه در اختيار داريم را برايمان تلخ و ناممكن ميسازد.
لذتها، شاديها، و به طور كلي خوشبختياي كه ما در زندگي به دنبالش هستيم چه بسا در نزديكيهاي ما و منتظر ما هستند، مهم آن است كه ما دور و برمان را خوب و به دقت بپائيم.
داشتنن انتخابهاي بيشمار در زندگي و عدم رسيدگي كافي به هر يك، زير فشار قرار گرفتن و حرص زدن براي دستيابي به موفقيتهاي ناپايدار و كوتاه، شادي ما را به بدبختي بدل ميكند، ما اغلب چهار اسبه به مقصد پول دار شدن و موفقيت ميتازيم، بدون توجه به اينكه آنهايي كه اينها را دارند الزاماً و نوعاً خوشبخت و شاد نيستند و يا آروزي «به جاي ما بودن» را در دل ميپرورند.
پس بيائيد با دقت بيشتري اطرافمان را بنگيريم «فرصتها چون ابر زود گذرند» پس از هر فرصتي براي خوب بودن بايد استفاده كنيم و با انجام كارهاي خير وجود خود را لبريز از رضايت و شاماني نمائيم چنانچه حضرت علي (ع) ميفرمايد:
«كار خير انجام دهيد و اندك آن را كوچك مشماريد زيرا خرد آن نزد خداي بزرگ، بسيار است».
بررسي نياز به داشتن دوست در شاگردان دبيرستاني:
بررسي اخلاقيات نوجواني كه به عنوان شاگرد با آنها برخورد داريم، معمولاً به بهتر پياده كردن روش تدريس كمك ميكند. نياز به دوستي و دوست داشتن كه در اين سنين به منتهي درجه خود ميرسد بايد مورد توجه ما قرار گيرد.
دوستي صرفاً يكي از لذايذ ساده و پيش پا افتاده زندگي، مثل شيريني يا غذا نيست. بلكه براي اكثريت شاگردان قسمتي از يك نيروي كاملاً ضروي است و شاگردان چه در ايجاد آن مهارت داشته باشند و چه ناشيانه آن را جستجو كنند بدان نيازمندند. حضرت علي (ع) ميفرمايد:
«از كسي پرسيدند بين برادرت و دوستت كدام يك را بيشتر دوست داري، گفت برادرم را اگر دوست باشد».
اغلب دانشآموزان در صحبتهاي خود علاقه به معلمي نشان دادند كه بتواند نقش دوست را براي آنها ايفا كند. حضرت علي (ع) ميفرمايد:
«ناتوانترين مردم كسي است كه از دوستيابي ناتوان باشد و ناتوانتر از او كسي است كه از دست بدهد دوستي از ياران را كه به دست آورده است».
و نيز ميفرمايد:
«همنشين احمق مباش زيرا، بر اثر بيخردي خود، كارش را در نظر تو زينت داده و ميآرايد و دوست دارد مانند او باشي و حماقتش را بپوشاني. هرگاه خداوند بندهاي را پست گرداند علم و دانش را برابر او سد نمايد و او را توفيق ندهد. لذا ناداني بدترين بيچارگيهاست.»
پس معلمي موفق است كه بتواند با توجه به اين نياز طبيعي شاگردش، از جوانب مختلف بر رفتار وي نفوذ كند و محبت وي را جلب نمايد. شاگردان نيز ميگويند، وقتي معلمي را دوست داريم درس وي را بهتر ميخوانيم و كلاس برايمان خسته كننده نميشود.
از يكي از مشاهير جهان پرسيدند: رمز موفقيت تو در جلب محبت مردم چيست؟
وي گفت:
«من هرگز از كسي عيبجويي و انتقاد نخواهم كرد تا ميتوانم نيكي هر كس را اظهار خواهم نمود، هر احمقي از عهده عيبجويي و تهمتزني و شكايت بر ميآيد. عظمت مردان بزرگ از طرز رفتارشان با مردمان خرد آشكار ميشود».
لذا به جاي متهم كردن دانشآموزان به تنبلي و بياستعدادي سعي كنيم آنها را بشناسيم و علت رفتارشان را ريشهيابي كنيم. خود بچه ها ميگويند ما حوصله شنيدن كلمات تكراري و هميشگي، نظير، تنبل، بياستعداد، درس نخوان، بيفكر، را ديگر نداريم. در قرآن نيز آيات مختلفي در مورد عادت زشت عيبجويي و تهمتزني داريم.
لذا معلميني كه گمان دارند با گفتن اين كلمات وضعيت كلاس تغيير مثبت مييابد، بايد در اين مورد بيشتر فكر كنند و از تجربيان خود درس بگيرند، زيرا تجربه يكي از بهترين اساتيد ما است.
نياز به انجام كار گروهي در شاگردان:
معلم بايد دانشآموزان را براي مقابله با هر نوع حادثه يا پيشامدي آماده كند. كار گروهي عامل آمادهسازي بچهها براي نيل به پيروزي است. معلم بايد شاگردان را در ضمن درس، براي داشتن روحيه همكاري كمك كند. بسياري از معلمين معتقدند هنگامي كه كارها را بين دانشپژوهان تقسيم ميكنيم، باعث ميشويم خود آنها براي پيشرفت كارها نقشه بكشند و اين امر موجب ايجاد قدرت و سرعت توأم با نشاط در شاگردان ميگردد. لذا كلاس ايدهآلي خواهيم داشت كه در آن همه در حال تلاش هستند.
چگونه شاگردان را وادار به درس خواندن كنيم:
ايجاد ميل و انگيزه جزء مهمترين و مؤثرترين روشها ميباشد. با ايجاد دلخوشي و اعتماد به نفس، رغبت به انجام كار بيشتر ميگردد.به خاطر دارم روزي سر كلاس در مورد ساختار اتم صحبت ميكردم و آزمايشات رادرفورد را شرح ميدادم، گفتم رادرفورد همان چيزهايي را ديد كه شما ميبينيد، حالا فكر كنيد كه به جاي او هستيد! چه نتايجي را به دست ميآوريد؟
حالت چهره همگي عوض شده بود، هيجان و شور و شوق خود را با انواع پاسخهاي جالبي كه ميدادند، نمايان ساخته بودند.در آن جلسه تدريس، تمامي نتايجي را كه رادرفورد پس از آن همه آزمايش به دست آورده بود را از بان يكايك دانشآموزانم ميشنيدم!در حالي كه دانشآموزانم امر تدريس را به عهده گرفته بودند و علاقه و نشاط خاصي را در بيان مطالب نشان ميدادند، صميمانه به آنها گوش ميدادم و شادي موفقيت دانشآموزانم به صورت لبخندي روي صورتم نقش بسته بود.
نياز به جلب توجه در دانشآموزان:
معلم با توجه به اين نياز شديد، بايد برخورد مناسبي با اين گروه سني داشته باشد. يكي از همكاران با تجربه، راز توفيق خود را، چنين بيان ميكرد:من در اولين جلسه، امتحان سادهاي از بچهها به صورت كتبي ميگيرم، تا هم سطح فعلي كلاس را بدانم و هم در حين كار، همينطور كه قدم ميزنم، نامهاي آنها را به خاطر بسپارم. نام هر كس براي خود، مهمترين كلمه ميباشد.
معلم با توجه به اين مسأله نياز به جلب توجه، با شاگردانش زودتر صميمي ميشود و هنگامي كه آنها را با نام كاملشان صدا ميكند، دانشآموزان متوجه نميشوند، كه براي معلم اهميت دارند و احساس بزرگي مينمايند.
چگونه ميتوانيم سخنگوي دلپذيري باشيم؟
ما بايد همواره به خاطر داشته باشيم كه طرف صحبتمان، يعني بچهها معمولاً صد مرتبه بيشتر به فكر خيالات و آرزوهاي خود هستند. آنها ترجيح ميدهند به آينه يا كيف يا عكس بغل دستي خود نگاه كنند، تا اينكه به فرمولهاي نوشته شده، توجه داشته باشند و مطالب علمي را دنبال كنند.
پس براي جلب علاقهي دانشآموزان به فراگيري، چه كنيم؟ معلمي ميگفت: من اجازه نميدهم شاگردان شنونده مطلق باشند. پس معلم با دقت به نياز به جلب توجه در شاگردانش بايد موارد مختلف را براي آنان توضيح دهد. و مرتباً اهميت مخاطب خود را برايش محسوس كند. در نظر داشته باشيم آرزوي اهميت يافتن قويترين ميلهاي بشري است پس بايد با شاگردان طوري رفتار كنيم كه مايليم آنان با ما رفتار كنند و اگر علاقه داريم آنها از احتراممان فرو نگذارند و از روي انصاف، لياقت و هنر ما را اذعان نمايند، اين موضوع را راجع به آنان هم پياده نمائيم.
لذا، مطالبي كه در روشهاي جلب محبت دانشآموزان داشتيم را در سه مورد زير خلاصه ميكنم:
1) صميمانه نسبت به شاگردان علاقهمند باشيد.
2) تبسمي بر لب داشته باشيد و به ياد داشته باشيد نام هر كس براي او شيرينترين لغات است.
3) گوش دادن را بياموزيد و آنان را به شوق آوريد تا نظر خود را ابراز دارند و صميمانه و صادقانه اهميت دانشآموزان را برخودشان روشن كنيد.
فصل چهارم
بررسي نحوه ارتباط صحيح با دانشآموزان
اگر شاگردي به كلي بر خطا رود چه كنيم:
اگر به شاگردي برخورد كرديم كه به كلي بر خطا ميرود در نظر داشته باشيم كه خود وي چنين تصوري راجع به خودش ندارد. لذا هرگز نبايد او را محكوم كرد. بلكه بايد در صدد باشيم كه كنه انديشه او را دريابيم كه اين شيوه مردمان حكيم و آزاده ميباشد. صميمانه بايد بكوشيم نقطهنظر طرف مقابل خود را دريابيم، آنگاه ميتوانيم آنها را اصلاح كنيم، بدون آنكه موجب خشم آنان گرديم. با اين روش ميتوانيم مخاطب را مشتاق شنيدن گفتار خودمان نمائيم.
نكته: بايد دقت كنيم در آغاز كلمه «نه» يا «تو اشتباه مي كني» اگر باشد طرف مقابل تمام فكر خود را در خط دفاعي جمع مي كند. حال آنكه معلميني كه به اين شكل شروع ميكنند: بسيار خوب منم جاي تو بودم همينطور فكر ميكردم حالا اگر اينطور به مسئله نگاه كنيم به نظرت چطور است موفقتر هستند. به عبارتي سعي كنيم تصور كند كه خودش به نتيجهاي كه ما ميخواهيم رسيده است.
پرهيز از مباحثه در كلاس:
همواره از بحث كردن اجتناب كنيد و به خاطر داشته باشيد در هيچ مباحثهاي كسي به معني تام برنده نيست. معلمين با تجربه هميشه جلوي ايجاد مناقشه و مباحثه در كلاس را ميگيرند، از مباحثه چنان بگريزيد كه از مار زندگي يا زلزله هولناك مي گريزيد به قول شاعر:
هر كه را مغلوب كردي در سخن گشت راسخ تر در آراء كهن
راه متقاعد كردن، بحث كردن نيست و اين دو امر ابداً ارتباطي با هم ندارند راه نفوذ در افكار مردم، بحث كردن نيست ممكن است با مشاجره و مباحثه بتوانيم به اصطلاح سخن طرف مقابل را در دهانش بكوبيم اما چنين غلبهاي بيفايده است. زيرا كه هرگز موافقت صميمانه طرف را نميتوانيم به دست آوريم. بايد توجه داشت كه هرگز جاهلي را به قوه منطق نميتوان متقاعد كرد. سوء تفاهم را نيز با مباحثه و مشاجره نميتوان برطرف نمود، بلكه تدبير و مهارت و سياست و خوي صلح جويانه لازم است. شخص بايد اين قدرت را داشته باشد كه خود را به جاي حريف فرض كند. لذا معلمين باتجربه به عنوان بهترين وسيله غلبه در مشاجره و مباحثه، احتراز از ورود در چنين مباحثي ميكنند و اگر ميبينند، شاگرد عقيده، كاملاً مخالفي دارد به منظور اصلاح او در همان ابتدا حرفش را به دهانش نميكوبند تا بيشتر دچار ناراحتي يا خشم يا نا اميدي شود. بروز حالت خشم يا دفاع از حرف خود، شاگرد را از شنيدن نظريه درست باز ميدارد. پس در حالي كه عقايد او را محترم ميشماريم سعي ميكنيم خود شاگرد بتواند به اشتباه خويش پي ببرد و آن را اصلاح كند.
نحوه نفوذ در متقاعد ساختن كلاس:
همكاران عزيز توجه داشته باشيم، اكثريت بچههايي كه در دوره دبيرستاني ميبينيم، به شدت نيازمند محبت و غمگساري هستند، احتياج دارند كه كسي درد آنها را بداند و به حال آنها برسد. لذا اگر آنها را تا حدي ارضاء كنيم همواره ما را دوست خواهند داشت. پس اگر نسبت به كلاس ابراز محبت و يكدلي كنيم، ناخودآگاه همكاري بيشتري براي پيشرفت كلاس انجام ميدهند. به جاي اينكه با جملاتي نظير «اين مشكل خودتان است« «مسائل كلاس شما ربطي به من ندارند» و... آنها را پشت ديوار غربت بگذاريم. سعي كنيم دانشآموزان را با خود همراه كنيم و متوسل به عواطف عاليه آنها بشويم با جملاتي نظير تجارب سالهاي زياد مرا آدمشناس كرده در همان وهله اول برخوردمان حس كردم، شاگردي، كوشا، خوش قول، شرافتمند، با غيرت، درس خوان هستي، شاگرد را جهت پذيرفتن مسئوليت آماده كنيم. در ضمن اگر اشتباهي داريم بايد صادقانه و راحت به آن اعتراف كنيم كه بشر جايز الخطاست. با اين جمله «ممكنه اشتباه از من باشه بهتره دوباره مرور كنيم و يا نظير آن. روش ديگر نفوذ و متقاعد ساختن كلاس آن است كه در چشم و خيال بچهها تصور كنيم. دانشآموزان اگر شكلي ببينند و خود آن را تحليل كنند بيشتر قبول دارند تا آنكه راجع به آن شكل معلم به تفسير سخن بگويد. مثلاً در جلسهاي كه مشغول تدريس نظريه علمي دانشمندي بودم، ميديدم بچهها با خستگي به ساعتشان مينگرند، آن روز باقي مطالب را در قالب تصور خود آنان ريختم به آنها گفتم اين دانشمند همان چيزي را ميديد كه هر آدم عادي ميتوانست ببيند ولي فرق او با ديگر آدمها چه بود؟ وي سعي كرد نتايجي را از آنچه ديده بود بيرون بكشد، حالا من فقط آنچه وي ديده بود را روي تخته ميكشم، ميخواهم ببينم وضعيت شماها چگونه است. كلاس در چنان سكوت عميق و توجه شديد فرو رفته بود كه گويي روي حساسترين مسئله زندگي ميخواستند تمركز داشته باشند، آنها نميخواستند در اين بازي نقش آدمهاي عادي را داشته باشند، و طوري نظريات خود را ابراز ميداشتند كه گويي در مسابقهاي مهيج شركت داشتند، ميخواستند ثابت كنند در حد همان دانشمند بزرگ هستند و خود به خود بدون آنكه من نظريات دانشمند را پشت سر هم تكرار كنم، با هدايت مسير فكرشان، خود اينكار را با غرور و رضايت از پيروزي بازگو ميكردند.
قضيه ديگري را تعريف ميكنم كه ممكن است برخي معلمان تا به حال چندين بار مشابه آن را تجربه كرده باشند، قصه مربوط به سركارگر ناموفقي بود كه نميتوانست كارگران زيردست خود را به كار واردار كند وي ميگفت تا به حال انوع روشها را پياده كردهام، يكايك آنها را تشويق و تحريص نمودهام، ناسزا گفتهام، تهديد به اخراج كردهام، ولي هيچ روشي موفق نبوده است، ماندهام چه كنم. واقعاً وقتي هر روشي را بيفايده ديديم چه كنيم؟ اين روش را آزمايش كنيد. رئيس كارخانه از سركارگر پرسيد امروز چند دفعه ذوب فولاد به عمل آمده، گفت «شش دفعه» رئيس كارخانه روي زمين با گچ به خط درشت نوشت «شش» و رفت. كارگران شيفت شب آمدند و عدد را كه ديدند پرسيدند اين ديگر چيست؟ ديگران گفتند امروز رئيس آمد و پرسيد كار ذوب چند بار انجام شده سپس اين عدد را نوشت و رفت. صبح روز بعد كه رئيس كارخانه وارد شد ديد به جاي عدد قبلي كلمه هفت روي زمين نوشته شده كارگران صبح آمدند و عدد را كه ديدند گفتند آقايان شب كار خود را نيرومندتر از ما ميپندارند پس با شدت تمام دست به كار شدند چون شب فرا رسيد عدد ده درشتي روي زمين نوشتند و رفتند و بلاخره كارخانهاي كه رو به ورشكستگي ميرفت به درجه اول رسيد. در واقع براي حصول نتيجه بايد حس رقابت را تحريك نمود. رقابتي كه در آن، ميل به برتر بودن و اثبات لياقت و اهميت مطرح شود. در مدرسهاي به جاي آنكه شاگردي را رتبه اول تعيين كنند، كلاس موفق را تشويق ميكردند و اين خود باعث تحريك باقي كلاسها ميشد پس بطور خلاصه قواعدي كه جهت متقاعد كردن شاگردان مطرح كرديم را ميتوانيم به صورت زير فهرستوار بررسي كنيم.
جمعبندي قواعد متقاعد كردن دانشآموزان:
قاعده اول- بهترين وسيله غلبه در مشاجره و مباحثه، احتراز از ورود به آن است.
قاعده دوم- عقايد طرف مقابل را محترم بشماريد و هرگز به او مگوئيد كه به خطا ميرود و اگر خود را خطاكار ميدانيد صميمانه اعتراف كنيد.
قاعده سوم- به ملايمت سخن آغاز كنيد و دانشآموزا را بكشانيد به جايي كه از ابتداي مكالمه جوابهاي مثبت بدهد.
قاعده چهارم- بگذاريد بچه آزادانه مطالب خود را بيان كند و در ضمن طوري برخورد كنيد كه تلقين شما را از ابتكارات خود، تصور كند.
قاعده پنجم- صميمانه بكوشيد كه مسائل را از دريچه وي بنگريد و با او همدردي كنيد.
قاعده ششم- متوسل به عواطف عاليه بچهها شويد و در چشم و خيال آنان تصرف كنيد و آنها را بر سر رقابت آوريد.
چگونه از بچهها انتقاد كنيم كه منفور نشويم:
اگر ضرورت دارد از شاگرد انتقادي بنمائيم، از كجا شروع كنيم. اگر مستقمياً عيب را بگوئيم او به شدت ناراحت ميگردد. شاگردي داشتم كه خط بسيار بدي داشت به وي گفتم تو مطالب را خوب فهميدهاي ولي متأسفانه چون خوانده نميشوند نميتوانم نمره خوبي بدهم با آنكه عيب كارش گفته شد و خردهگيري نامطبوعي بود ولي چون بعد از تمجيد مزايا و هنرهاي او بود چندان گران برايش نيامد. روش عمل مانند كار سلماني است وي قبل از آنكه تيغ را به كار اندازد، زمينه صورت را صابون كاري ميكند. و اين عين رفتاري است كه دانشآموز خطاكار به آن نيازمند است. پس قبل از شروع انتقاد حتماً بايد از روي صدق و صفا بعضي امور مربوط به او را كه واقعاً قابل تمجيد باشند بستائيد و از تحسين مضايقه نكنيد.
براي تبديل رفتارهاي اشخاص به نحوي كه منجر به خشم و خصومت نشود بايد خطاها را به طور غير مستقيم به آنها خاطر نشان كرد.
در كلاس مشغول تدريس قسمت مهمي از كتاب بودم. پوست پفك بزرگي روي كف كلاس افتاده بود. در حين صبحت خودم آن را برداشتم و در حالي كه همه كلاس در آن سكوت خاص با تعجب و شرمندگي نگاهم ميكردند آن را در سطل آشغال گذاشتم. در چهرههاي آنها خجالت و ندامت كاملاً هويدا بود. شايد اگر مستقيماً توبيخ ميكردم فوراً در صدد دفاع بر ميآمدند. با انواع دلايل مختلف، كه گناه را گردن همه، الا خودشان بياندازند ولي به اين شكل كه گذشت. ديگر تا آخر سال چنين صحنههايي در كلاس نديدم.
به خاطر داشته باشيم شاگرداني كه تقريباً نصف ما سن دارند نبايد داراي نظر و تدبير و سليقه و قضاوت مانند ما باشند و به خاطر بياوريم ما نيز در سن آنها بوديم اشتباهاتي داشتهايم و اكنون به جاي آنكه مرتباً خطاهاي آنها را به رخ بكشيم بهتر است آنها را براي حل مشكلات كمك كنيم. لذا قبل از جستن عيب ديگران بايد بكوشيم به خطاهاي خود صميمانه اعتراف كنيم. مثلاً جمله را به اين شكل آغاز كنيم: من هم به سن شما بودم. چنين اشتباهاتي داشتهام ولي گمان نمي كني بهتر باشد اين روش را امتحان كني در ادامه با توجه به احساسات عاليه انساني بگوئيم ميداني اگر موفق شوي در مدرسه برايت احترام بيشتري قائل ميشوند يا اينكه خانوادهات به تو افتخار ميكنند و يا اينكه معلمهايت بيشتر دوستت خواهند داشت و... پس آنها را به خطاهايشان آگاه كرده و روش اصلاح را به آنها نشان ميدهيم.
نكتهاي كه بايد همواره در برخورد با شاگردان مد نظر داشته باشيم
هيچ كس تحكم را دوست ندارد، سعي كنيم از كلماتي نظير «چنين كن يا چنان مكن» استفاده نكنيم، بلكه صحبت را با كلماتي نظير: پيشنهاد ميكنم، ممكن است دوباره بررسي كنيم، تصور ميكني درست باشد، در مورد صحت آن چه به نظرت ميرسد، شروع كنيم. هرگز فشار و تسلط معلم بر شاگرد نبايد محسوس باشد. بهتر است به شاگردان مجالي براي ابتكار و اظهار سليقه شخصي بدهيم. لذا براي اصلاح شاگردان بدون آنكه آنان را به خشم آوريم و رنجيده خاطر كنيم بايد مواظب باشيم كه حكم مستقيم و صريح ندهيم. بلكه پند و دستور را به صورت پرسش ادا كنيم تا فرمان ما به صورت تصور فكري خودشان جلوه كند.
شاگردان را به حفظ حيثيت خويش ياري دهيم:
معلمي كه در حضور ديگران شاگرد را ملامت ميكند يعني خودخواهي وي را نديده گرفته و حيثيت شاگرد را له ميكند و ابداً در فكر نيست كه اين عمل چه تأثير ناگواري روي خود شاگرد و همچنين كلاس دارد و چگونه توليد واكنش ميكند. در صورتي كه اگر كمي انديشه كنيم اين كار هيچ ضرورتي ندارد با كمي فكر ميتوانيم كلمات شايستهاي بيابيم و صيمانه بكوشيم كه خود را در ميان نبينيم يعني تابع هواي نفس خود نشويم و درد ديگران را تشخيص دهيم آنگاه معلوم خواهد شد كه به جاي ضربتهاي سختي كه لازم شمرديم چه رفتارهاي ملايمي امكان داشت. لذا بايد خودخواهي شاگردان را رعايت كنيم و آنان را به حفظ حيثيت خويش ياري دهيم. و با گفتن كلماتي نظير «من به تو اعتماد دارم» «ميدانم كه ميتواني از عهده برآيي»، كوششهايي كه شاگرد انجام داده را عادلانه قضاوت و حقشناسي كنيم. پس بايد جداً از ملامت و ستيزه بپرهيزيم و آنان را در بهبود احوال و اصلاح اوضاع درسيشان كه منظور اساسي ماست پيش برانيم. لذا براي تغيير احوال شاگردان بايد از كوشش آنها عادلانه قدرداني نموده و كوچكترين پيشرفت آنها را تمجيد كنيم. شاگردان معمولاً اگر مورد اظهار اطمينان معلم قرار گيرند سعي ميكنند خود را لايق سازند و در واقع بايد سعي كنيم شاگردان را وادار كنيم كه خود را لايق نام نيكي سازند. اگر با شاگرد ناسازگاري سر و كار يافتيد و خواستيد او را به خير و صلاح هدايت كنيد، چنين وانمود كنيد كه به وي اطمينان داريد البته در نظر داشته باشيم كه انسان همانقدر كه از تحسين و تمجيد و احترام صادقانه نرم و رام ميشود، همان قدر از تملق و چاپلوسي و تزوير ميگريزد و منزجر ميشود.با او مانند انساني محترم و شرافتمند رفتار كنيد، تا وي فريفته اطمينان ما شود و كوشش نمايد واقعاً شايسته و لايق آن باشد. نه آنكه مرتباً بگوئيم تو كودني، احمقي، بياستعددي، بيلياقتي و... همين كلمات كافي است كه شوق پيشرفت و عشق و كمال را در او بكشد. اما اگر طور ديگري عمل كنيم وسايل تشويق را در برابرش ميگسترانيم و كار را در نظرش آسان جلوه ميدهيم. معمولاً قبل از شروع تدريس اگر از جملاتي نظير درس اين جلسه بسيار ساده است يا درس امروز را خيلي زود ياد ميگيريد. استفاده كنيم آنها با آرامش بيشتري به درس گوش ميدهند بايد وا نمود كنيم كه به استعداد يادگيري آنها اطمينان داريم بسياري از شاگردان بيتوجه به درس با اين روش ساده مداوا شدهاند. به آنها اگر بگوئيم «خودت از استعدادي كه در باطن داري بيخبري» او تمام تلاش خود را ميكند تا خود را در حدي كه بايد باشد، برساند. معلمي كه بتواند روح اطمينان در قالب شاگردش بدمد و به وي اعتما دبه نفس دهد، جسارت و قدرت و قوت قلب براي نيل به هدف در شاگردش تزريق كند، ميتواند شاگرد را از نو بسازد. شايد اكثر همكاران در سالها تجربه تدريس خود از اين قبيل دانشآموزان داشته باشند كه با اين روش كاملاً زير و رو شدهاند. لذا اگر خواستيم احوال شاگردي را تغيير دهيم: بايد به او شهامت حركت داده و اصلاح خطا را در نظرش آسان كنيم و انجام كار را در چشمش سهل و ساده نمايش دهيم. بايد طوري رفتار كنيم. كه بچهها از انجام تقاضاي ما راضي و خشنود باشند و با خوشحالي و رضايت كار محول شده را بپذيرند. كلاسي داشتم كه ميدانستم ناسازگارترين بچه آن كيست وي را فرا خواندم مسئوليت كنترل و نظم گروهي را به وي سپردم بعد از مدتي او نه تنها بسيار خوب و مسئوليت خود را انجام ميداد بلكه ميديدم از لحاظ درسي نيز پيشرفت زيادي حاصل كرده است.
اكنون به عنوان جمعبندي مطالب داريم:
دستورات هشت گانه اصلاح بچهها بدون آنكه باعث عصبانيت و آزردگي آنها شويم:
1) ابتدا از روي صدق و صفا نكات مثبت آنها را بستائيد.
2) خطاها و عيبها را بطور غيرمستقيم خاطر نشان كنيد.
3) پيش از انتقاد و عيبجويي به بعضي از خطاهاي خود معترف شويد.
4) حكم مستقيم مدهيد مطلب را تلقين كنيد و به صورت پرسش ادا نمائيد.
5) خودخواهي او را مراعات كنيد بگذاريد حيثيت خود را نگهدارد.
6) كوششهاي او را عادلانه قدرداني كنيد كمترين پيشرفت او را صميمانه بستائيد.
7) او را وا داريد كه خود را شايسته نام و شهرت نيكي كند.
8) كاري كه ميخواهيد به بچهها تحميل كنيد، آسان جلوه دهيد و چنان رفتار كنيد كه با خوشحالي آن را انجام دهند.
به خاطر داشته باشيم، مهارت در كلاسداري بسته به اين نيست كه شاگردان از هر جهت كامل عيار باشند بلكه در اين است كه خود كامل عيار باشيم و سپس در صدد تبديل آنه در جهت مناسب باشيم. با دوري كردن از انتقاد و ملامت و نكتهگيري ميتوان موفق بود. همواره در نظر داشته باشيم كه دو بار از راه زندگي گذر نخواهيم كرد پس هر سعادتي و هر خير و بهجتي كه بايد به انسانها برسانيم در همين ايام معدود عمر است و نبايد هيچ چيز ما را از انجام اين تكليف الهي باز دارد. زيرا كه عمر دوباره ندادهاند كسي را پس به خاطر داشته باشيم در كلاسداري موفق، همواره از تابلو سرزنش ممنوع استفاده ميكنيم و اقدام كنيم تا راهحل مناسب را پيدا كنيم. روانشناسي ميگفت: تبسم و نفس عميق و خواب كافي باعث ميشود شخص كاملاً بر خود مسلط باشد و وابسته به رفتارهاي ديگران نباشد. و مطلقاً از بحث كردن اجتناب بورزيد. در نظر داشته باشيم شكست يعني تجربه و سعي كنيم هيچگاه عذرتراشي نكنيم. به اين ترتيب، كلاس را با روحيه خوبي اداره خواهيم كرد.
منابع
1) قرآن كريم
2) نهجالبلاغه
3) پرورش فرزند در عصر دشوار ما، اثر دكتر هوشنگ ابرامي.
4) روشهاي فعال ياددهي، يادگيري، دفتر برنامهريزي.
5) آئين دوستيابي، اثر ديل كارنگي، ترجمه رشيد ياسمي.
6) اعتماد به نفس در ده روز، اثر سيد مجتبي حورايي.
7) رابطه بين والدين و كودكان، اثر دكتر هايم جي گينات، ترجمهي سياوش سرتيپي. نگارش: م بهلولي اسكويي دبير شيمي منطقهي 6 تهران
منبع: http://www.tehranedu.com/
----------------------------------------------------
یازده مرحله برای تدريس موفق
اولين مرحله در يک تدريس موفق:
آن که عاشق باشی
شما يک معلم نخواهيد شد مگر اين که علاقهای زياد به اين شغل داشته باشيد ، چرا که اگرشغل معلمی آسان بود هرکسی میتوانست آن را انجام دهد.معلمان ، مسئوليت بسيار مهمی را برعهده دارند زيرا يک گفتگوی سطحی از يک معلم میتواند قسمتی از زندگی يک دانشآموز را تحت تأثير قرار دهد ، البت فراموش نکنيم که معلم يک الگوی دائما تحت نظر است.
دومين مرحله در تدريس موفق:
در تو بايد لذت آموختن هميشه وجود داشته باشد
سومين مرحله در تدريس موفق:
چشم اميد به اهداف بلندت بايد…
بدانيد که به کجا میرويد و به اهدافتان توجه کنيد. من هرگز چيزی ياد نگرفتم مگر زمانی که مجبور شدم از آن استفاده کنم.
اگر چيزی که درونتان است بيابيد شما را نجات خواهد داد. اگر چيزی که درونتان است نيابيد شما را نابود خواهد کرد.
چهارمين مرحله در تدريس موفق:
برتو است که مسئول و منظم باشی
تدريس میتواند تمام زندگی شما را به خود اختصاص دهد . با اين کار ممکن است که تمام روز و شب را در مدرسه برای کمک به دانشآموزان بگذاريد و در کارتان پيشرفت کنيد. من معتقدم میتوانيد فعاليتهای هدفمند مهيج و صحيح را برای رسيدن به هدفتان طرحريزی کنيد.
پنجمين مرحله در تدريس موفق:
بجوی تا بيابی
تقاضا کنيد، حتماً دريافت خواهيد کرد.
اگر بدانيد چه چيزهايی از کنترل شما خارج است در مورد آنها نگران نخواهيد بود. اين امر شما را از بسياری تلاشهای بيهوده رهايی خواهد بخشيد.
ششمين مرحله در تدريس موفق:
بر تو باد انصاف و آمادگی در امر تدريس
شما بايد منصف باشيد تا برای مسايل قبل از آن که به وجود آيند آماده باشيد.
هفتمين مرحله در تدريس موفق:
عقل سليم، لازمهی تدريس است
زمان اتخاذ تصميماتی که دانشآموزان را تحت تأثير قرار میدهد از قضاوت صحيح خود استفاده کنيد.
در هر قانون استثنايی وجود دارد و شما بايد بتوانيد به اندازهی کافی و به سرعت متوجه اين وضعيت بشويد تا قبل از اين که از دست شما خارج شود آن را آرام کنيد. بسياری از دانشآموزان در طی سال ترفندهای زيرکانهای را برای فريب معلمان آموختهاند.
هشتمين مرحله در تدريس موفق:
بیتعصب و انعطاف پذير باشيد تا موفق شويد.
هيچ حق انتخاب ديگری نداريد.
چون با مردم سرو کار داريم بايد آمادهی مسايل غير منتظره هم باشيم و آنها را نتيجه بخش سازيم.
نهمين مرحله در يک تدريس موفق:
با ترس و لرز کار مسير نمیشود.
با شک کار نکنيد مطمئن باشيد که حق با شماست.
دهمين مرحله در تدريس موفق:
در کار تدريس همت خود را بلند دار.
بايد توقعتان را هم از دانشآموزان و هم از خودتان بالا ببريد.مردم را میتوان به سه دسته تقسيم کرد: آنهايی که باعث میشوند مسائلی اتفاق بيفتد. آنهايی که تماشاگر يک اتفاق هستند و آنهايی که میگويند چه اتفاقی میافتد.
يازدهمين مرحله در تدريس موفق:
وسعت بخش گسترهی ديد خويش را
زمانی که با چالشها مواجه میشويد همه چيز را در نظر بگيريد. منشور در دستان شماست.
نگارنده:محمدي
منبع: http://daneshriazi.blogfa.com
-----------------------------------------------
الگوي موفق تدريس رياضي
به کمک اين الگو :
1- زمينه هاي اظهار نظر وتبادل نظر
2- روح همکاري وتشريک مساعي
3- مهارت هاي شنيداري
4- مهارت هاي مطالعه درفراگيران تقويت مي گردد .
گروه رياضي متوسطه استان اصفهان آبان ماه 1383
الگوي اعضاي تيم
فراگيران دراين الگو به جاي اينکه درابتدا معلم تدريس کند نقش معلم را ابفا مي کنند وتدريس توسط ( اعضاي تيم فراگيران ) انجام مي شود وپس از آن معلم توضيحات ضروري وتکميلي را براي آنان ارائه مي دهد به همين جهت اين الگو را تدريس اعضاي تيم نام نهاده اند اين الگو از الگو ها ي خانواده ي اجتماعي است خانواده اي که بر فعاليت هاي گروهي فراگيران تاکيد دارد
نقش معلم قبل از اجراي الگو
معلم قبل ازاجراي اين الگو اولا بايد متن درس را حتي المقدور از نظر کيفيت مطالب به چند قسمت متعادل تقسيم کرده باشد ثانيا سوالات آزمون را آماده کرده باشد
ويژگي هاي متن درس
1- محتواي درس براي فراگيران قابل فهم باشد
2- متن درس قابل تقسيم به چند قسمت متعادل از نظر محتوا ودرجه ي دشوار ي مطالب باشد
3- مطالب هر قسمت مستقل ازيکديگر باشد
ارزشيابي دراين الگو
1- سوالات آزمون دراين الگو درمورد همه ي قسمت ها ي درس است.
2- دراين ا لگو غالبا از سوالات (ص-غ ) و(چند گزينه اي ) استفاده مي شود زيرا با زخورد يادگيري فراگيران سريع انجام مي گيرد
3- پس از ارائه کليد پرسش ها يا فراگيران به صورت فردي به خودشان نمره مي دهند ويا معلم خود برگه ها را تصحيح مي کند
مراحل اجراي الگو
1- تشکيل گروه هاي چند نفره به صورت تصادفي با توجه به تقسيم بندي متن درس
2- تعيين شماره برا ي هريک ا زا اعضاي گروه ها
3- مشخص کردن هريک از قسمت هاي متن درس براي هر شماره
4- مطالعه ي فردي درگروه خود وبه صورت صامت خواني
5- نظارت معلم بر فعاليت هاي گروه ها درضمن مطالعه ي فراگيران
6- تشکيل گروه هاي جديد با فراگيران هم شماره
7- بحث وتبادل نظر گروهي درگروه هاي هم شماره
8- نظارت معلم بر فعاليت هاي گروه ها
9- بازگشت فراگيران به گروه هاي قبلي
10- تدريس فردي تک تک اعضا به ترتيب شماره در گروه خود
11 – ارزشيابي از فراگيران به صورت فردي
4- ارائه ي کليد به فراگيران
5- تفسير نمرات توسط فراگيران وتعيين نقاط قوت وضعف خود
6- نتيجه گيري وارائه ي توضيحات تکميلي توسط معلم
آثار ونتايج ا لگو
1- ايجاد ارتباط وتعامل بين معلم با فراگيران وفراگيران با يکديگر
2- پرورش مهارت هاي مطالعه درفراگيران
3- تقويت زمينه هاي اظهار نظر وتبادل نظر بين فراگيران
4- تقويت روح همکاري وتشريک مساعي بين فراگيران
5- تقويت مهارت هاي شنيداري فراگيران
6- برطرف شدن اشکالات درسي فراگيران درجمع دوستان
محدوديت هاي الگو
1- الگو براي متن درسي کوتاه قابل اجرانيست .
2- اين ا لگو براي متون درسي دشوار کارايي چنداني ندارد
3- اين الگو براي متن درسي که قابل تقسيم به چند قسمت نسبتا مساوي نباشد کارايي چنداني ندارد
4- اجراي اين ا لگو وقت گير وزمان بر است .
نمونهي تدريس با استفاده از روش اعضاي تيم
موضوع درس: نموار مستطيلي، نمودار چند بر فراواني و نمودار دايرهاي از فصل پنجم كتاب آمار و مدلسازي (صفحهي 82 تا پايان صفحهي 93)
مراحل اجرا:
1- فراگيران بهصورت تصادفي به گروههاي سه نفره تقسيم ميشوند.
2- فراگيران در هر گروه، شمارههاي 1 تا 3 را براي خود انتخاب ميكنند.
3- براي هر فراگير، قسمت متن درس مربوط به او مشخص ميشود (بهتر است تقسيم متن درس با شماره روي تابلو نوشته شود).
شمارهي 1: از ابتداي صفحهي 82 تا پايان صفحهي 83.
شمارهي 2: از ابتداي صفحهي 88 تا پايان صفحهي 90.
شمارهي 3: از ابتداي صفحهي 92 تا پايان صفحهي 93.
4- از فراگيران خواسته ميشود بر اساس تقسيمبندي فوق
در گروه خود، به مطالعهي فردي بپردازند.
5- شمارههاي يكسان، يا يكديگر گروه جديدي را تشكيل ميدهند.
6- اعضاي گروههاي جديد در مورد متن مشترك، بحث و تبادل نظر ميكنند.
1- هر يك از اعضا به گروههاي قبلي خود باز ميگردند.
2- در هر گروه، تك تك اعضا به ترتيب شماره، مطالب را براي سايرين تدريس ميكنند.
معلم از فراگيران بهصورت فردي، ارزشيابي بهعمل ميآورد. (نوع سؤالات آزمون «ص ـ غ» است).
اجراي آزمون:
درستي يا نادرستي هر كدام از عبارات زير را مشخص كنيد.
o در نمودار مستطيلي، سطح مساحتها متناسب با فراواني دستههاست. ص o غ o
o براي نمايش توزيع گروه خوني «افراد يك كلاس، نمودار مستطيلي از ساير نمودارها مناسبتر است. ص o غ o
o سطح زير دو نمودار چند بر فراواني و مستطيلي متناظر با يك سري داده با هم برابر است. ص o غ o
o ترتيب كنار هم قرار گرفتن نواحي در نمودار دايرهاي اهميت دارد.
o در نمودار دايرهاي اگر فراواني دادهها را دو برابر كنيم زاويهي مركزي تغيير ميكند. ص o غ o
o اگر در يك نمونهاي به اندازه 10، فراواني دستهي A 3 زاويه متناظر با آن دسته در نمودار دايرهاي ْ 144 است.ص o غ o
10- معلم كليد پرسشها را ارائه ميدهد و هر فراگير (يا معلم) به آزمون نمره ميدهد.
11- فراگيران در مورد نتايج آزمون و نمرات خود بحث و ضعفهاي خود را مشخص ميكنند.
12- معلم توضيحات تكميلي را ارائه ميدهد و مطالب مبهم و مشكل درس را تبيين ميكند.
منابع مورد استفاده:
1- بخشعليزاده، مريم و همكاران. آمار و مدلسازي سال دوم و سوم نظري، تهران شركت چاپ و نشر كتابهاي درسي ايران (1382).
2- جويس، بروس و همكاران. الگوهاي تدريس 2000، ترجمهي محمد رضا بهرنگي، تهران، انتشارات كمال تربيت (1380).
نقيه، مجيد. مصداقيابي الگوهاي فعال تدريس 3، الگوي تدريس اعضاي تيم، تهران، انتشارات جوكار (1382).
افق رياضي شماره 2 - معرفي الگوي تدريس دريافت مفهوم
به کمک اين ا لگو :
1- قدرت خلاقيت
2- ثبات يادگيري
3- فرضيه سازي
4- افزايش تحمل ابهام
درفراگيران تقويت مي گردد
گروه رياضي متوسطه استان اصفهان
مهر ماه 1383
الگوي دريافت مفهوم
الگوي دريافت مفهوم ا زخانواده پردازش اطلاعات است اين خانواده برراهاي تقويت کشش دروني انسان براي درک جهان از طريق گرد آوري وسازماندهي اطلاعات اوليه کشف مسايل وارائه راه حل هاي آن ها وايجاد مفاهيم وزبان نقل آنها تاکيد دارند بنيان گذرا اين الگو جروم برونر است الگو ي دريافت مفهوم جستجو وکشف نمودهايي است که از آن براي تميز نمونه ها از غير نمونه هاي طبقات استفاده مي شود به سخن ديگر دراين الگو از فراگيران مي خواهم مثال هايي را که شامل آن نمودها نيست مقايسه کنند وبدين وسيله نمودهاي مقوله را که درحال حاضر درذهن معلم وجود دارد کشف نمايند
مراحل اجراي الگو
براي اجراي الگوي دريافت مفهوم سه مرحله اساسي به ترتيب زير در نظر گرفته مي شود :
مرحله اول :
معلم : مفهومي درذهن دارم آن را حدس بزنيد
دراين مرحله فهرستي از مثال ها ( نمونه ها ) دردوستون ارائه مي شود اگر کلمه يا جمله يا شکلي درستون آري مطرح شود مثالي از آن مفهومي است که درذهن من است واگر کلمه يا جمله يا شکلي درستون خيراائه گردد مربوط به آن مفهوم نيست
آري
خير
معلم : دانش آموزان عزيز خوب مشاهده کنيد دقت کنيد وآن مفهوم را حدس بزنيد اما حدس خود را با د ست گرفتن اعلام کنيد وبه زبان نياوريد
دراين مرحله معلم يکي يکي مثال ها رادرستون مربوط مي نويسد فراگيران دراين مرحله با مشاهده کردن فکر کردن حدس زدن (فرضيه دادن ) درجريان تدريس فعال مي شوند
مرحله دوم :
معلم : من مثال هايي را مطرح مي کنم شما بيان کنيد هر کدام از آنان درکدام يک از ستون ها قرارمي گيرند دانش آموزان با دست گرفتن مشخص مي کنند که هرکدام از کلمات يا جملات يا شکل ها درکدام ستون قرار مي گيرد درادامه ي اين مرحله معلم با رهبري ونظارت از فراگيران مي خواهد هم مثال بزنند وهم نشانه (آري – خير ) آن را تعيين کنند
مرحله سوم :
دراين مرحله معلم خطاب به داش آموزان مي گويد حدس ها وفرضيه هاي خود را شرح وبسط وارائه دهيد
درپايان معلم با کمک دانش آموزان به استنتاج وجمع بندي نظر ا ت مي پردازد وبه مفهوم اصلي اشاره نموده توضيحات اضافه را بيان مي نمايد .
آثار ونتايج الگو
1- قدرت تفکر ودرک مفاهيم را در فراگيران تقويت مي کند
2- تحمل ابهام را درفراگيران افزايش مي دهد
3- استدلال استقرايي را درفراگيران تقويت مي کند
4- ياد گيري براي فراگيران حنبه ي معمايي پيد ا مي کند و لذا انگيزه ي يادگيري درفراگيران افزايش مي يابد
نکات کاربردي
1- قبل از اجراي اين الگو درکلا س وظيفه ي معلم اين است که مثال ها وغير مثال ها را آماده وتدوين کند
2- تعداد مثال ها وغير مثال ها بايد حدود بيست جفت وسير ارائه ي جفت ها از وضوح به ابهام باشد
3- درگام هاي اول ودوم ميزان ارائه ي جفت ها بستگي به فراگيراني دارد که پاسخ درست را حدس زده اند وبا رفتار غير کلامي نشان مي دهند
4- درصورتي که ازاين الگو براي آموزش آموخته هاي جديد استفاده شود بايد مثال ها ومصادين روشن تر وبيشتر باشد
5- اولين اجراي اين الگو مي تواند به منزله ي ارزشيابي تشخيصي يعني ارزشيابي از درس قبل باشد دراين حالت مثال ها بايد تا حدي دشوار تر باشد اما در صورتي که اين الگو براي ارائه درس جديد به کار رود مثال ها بايد تا حدي آسان تر ارائه شود
مصداق يابي الگوي دريافت مفهوم
موضوع درس : مفهوم خم مسطح از صفحه 24 کتاب هندسه 1
معلم درذهن خود مفهوم (خم مسطح ) را دنظر دارد واز فراگيران مي خواهد براساس مراحل ومثال هايي که ارائه مي شود به مفهوم مورد نظر برسند
مرحله اول : ترسيم شکل ها ( مثا ل ها ) با نشانه گذاري توسط معلم
ادامه ي مثا ل ها تا زماني که حدود نيمي ا زافراد کلاس مفهوم مورد نظر را فقط حدس زده باشند بدون اينکه نتيجه حدس خود را بيان کنند .
مرحله دوم :
ارائه ي مثال ها ( خارج از جدول ) توسط معلم وتشخيص نشا نه ها توسط فراگيران
مرحله سوم :
- ارائه ي حدس ها وفرضيه ها توسط فراگيران
- ارائه ي جمع بندي ونتيجه گيري توسط معلم
مفهوم : خم مسطح
منابع :
1- احديان محمد وآقا زاده محرم روش هاي نوين تدريس تهران نشر آييژ 1378
2- نقيه مجيد الگوي دريافت مفهوم انتشارات جو کار اصفهان 1382
3- ويل مارشا وجويس الگو ها ي تدريس ترجمه ي محمد رضا بهرنگي تهران نشر اشکان 1381
منبع: http://www.sanjeshmostamar.com
----------------------------------------------------------- گردآوری: ایران مدرس